جمعه، اسفند ۳۰، ۱۳۸۷

ایده خلاق "کتاب دوشنبه"

من و مملی با اتوبوس از مدرسه بر می‌گشتیم. تازه کلاس پنجم دبستان بودیم. من میدان شهدا پیاده می‌شدم و او میدان شاه‌عباسی. اما روزهای دوشنبه قضیه فرق می‌کرد. مقصد من آخرین ایستگاه بود که از آنجا 10 دقیقه پیاده می‌رفتم تا به ورودی پارک برسم که دفتر پخش روزنامه آفتابگردان کرج آنجا بود. دوشنبه‌ها که می‌شد من خوشحال بودم. ساعت 1 بعد از ظهر که می‌رسیدم دفتر روزنامه آفتابگردان پله‌ها را دو تا یکی می‌کردم تا برسم طبقه سوم و بپرسم: ((امروز کتاب دوشنبه اومده؟!)).
پخش خود روزنامه توی کرج بد بود دیگه چه برسه به کتاب ضمیمه‌اش. کتابی که آفتابگردان با این شعار هر دوشنبه در 24 صفحه چاپش می‌کرد: ((آیا نوجوانان ایران کتابخوان ترین نوجوانان دنیا خواهند شد؟)) و به قیمت 30 تومان به فروش می‌رسید.
کاغذ‌های کاهی با عکس‌هایی که تک‌رنگ چاپ می‌شد و فقط جلد بود که تمام رنگی بود. و چقدر با عشق و علاقه سر تا ته کتاب 32 صفحه‌ای را می‌خواندم.

تصویری از داستان "خیاط" اثر هوشنگ مرادی کرمانی در مجموعه نوروزی کتاب دوشنبه با عنوان "عمونوروز بازنشسته می‌شود"

یکی از منشی‌های دفتر روزنامه بد اخلاق بود و من که کتاب رو روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها پیدا نمی‌کردم دلم می‌خواست سوالم رو از اون یکی منشی بپرسم که مهربان بود و دوستش داشتم. حتی یک بار یک بسته آب نبات قیچی براشون بردم. اما اون منشی بد اخلاق آخر سر زهر خودش رو بر من ریخت. قضیه از این قرار بود: تا حالا سه شماره از کتاب دوشنبه به اسم‌های "پایان بازی"، "شلیک به تام‌بی" و "حکایت علیجان و راز نازخاتون" منتشر شده بود و قرار بود آفتابگردان کتاب شماره 4 را به خاطر روز درختکاری با نام "بوسه بر درخت هلو" چاپ کند. من به هر دری زدم کتاب را هیچ کجا پیدا نکردم. اما در دفتر روزنامه آفتابگردان فقط یک نسخه از این کتاب وجود داشت اما منشی بی‌رحم حاضر به فروختن این کتاب به من نشد.
و حالا امروز آرشیو کتاب دوشنبه من همین یه دونه کتاب رو کم داره.
یادش بخیر. بعضی موقع‌ها که کتاب گیرم نمی‌اومد افشین یا آرش برام از تهران می‌خریدند. بعد از اون به خاطر نوروز کتاب ویژه‌ای چاپ شد که حجم مطالبش دوبرابر شد. و من که پیش‌بینی می‌کردم قیمت هم دوبرابر شود دوتا جیبمو یکی کردم و به سراغ کتاب رفتم اما قیمت همان 30 تومان بود. شور و شعف حاصل شد. بعدها کتاب "دزد دوچرخه"، "هاکلبری‌فین"، "ارثیه اسرار آمیز"، "شیر و خرگوش"، "قصه یونس (ع)" و یکی دو تا کتاب دیگه هم چاپ شدند تا اینکه بعد از انتشار 13 شماره از کتاب دوشنبه روزنامه آفتابگردان توقیف شد و کتابی به نام "مسافران سیاره اُرال" که قرار بود شماره 14 کتاب دوشنبه باشد هیچگاه چاپ نشد.
روزهای خوبی بود و همت فریدون عموزاده خلیلی که سردبیر آفتابگردان بود هم بلند بود و غم فرهنگ سازی برای نوجوانان را در دلش داشت. و امروز با گذران عمر نشریاتی مثل "خانه"، گنبد کبود"، و افت کیفی مجله‌هایی مثل "سروش نوجوان" و "کیهان بچه‌ها" چراغ را چند صفحه ویژه‌نامه‌ای به نام "دوچرخه" روشن نگاه داشته‌است که آن هم جرات طرح و اجرای ایده‌های خلاقانه‌ای مثل کتاب دوشنبه را ندارد.

تصویر از کتاب "شلیک به تام‌بی" شماره 2 از کتاب دوشنبه اثر ماکس گینزبورگ

راستی راجع به سروش نوجوان هم باید چیزهایی بنویسم. داستان‌های دنباله دار امیل و کاراگاهان، قصه اکبر کثیف، سفرنامه سبز و ... یاد قیصر امین پور بخیر....

هیچ نظری موجود نیست: