چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۰

دوست دورگه
رومِش، دوست دو رگۀ هندی-انگلیسی من بسیار شوخ طبع است. مادری از هند و پدری از انگلستان دارد و خود به تنهایی در آلمان کار می‌کند. او با همه افراد شوخی می‌کند و شوخ طبعی را دست‌اندازی برای دوستی با دیگران قرار می‌دهد. شوخی‌هایش گاه حالتی از آزار به خود می‌گیرد به گونه‌ای که طرف مقابل را وادار به مقابله به مثل می‌کند و این برای او آغاز دوستی‌های جدید است.
مانوئل، دوست دورگۀ اسپانیایی-آلمانی من بسیار متفکر است. مادری از جنوب اسپانیا و پدری از غرب آلمان دارد. هیچ‌گاه ندیدم که با صدای بلند بخند. همواره آرام و سنگین قدم برمی‌دارد و در مواقع پیروزی لبخند می‌زند. در شطرنج بسیار تبحر دارد و همیشه مرا در بازی‌های رودررو شکست می‌دهد. در آخرین بازی و در حالی که او را به چالش کشیده بودم قدرتنمایی کرد، مرا به درون یک دام کشید و پس از گرفتن همه مهره‌هایم شکست داد.
تونی، دوست دورگۀ فرانوسی-ولزی من بسیار نازک طبع و رویاپرداز است. پدری از شمال فرانسه و مادری از ولز دارد. او گاهی مرا به خانه‌اش دعوت می‌کند و از من با چای انگلیسی همراه با شیر و شیرینی تندی با طعم زنجبیل پذیرایی می‌کند. آنگاه آهنگ‌های جدیدی را که ساخته است با گیتار و کیبورد می‌نوازد و می‌خواند. با دیدن ساز من شگفت‌زده شد و با شنیدن صدای آن آرمشی صد چندان گرفت و عاقبت چشمانش تر شد.