شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۲

نسیم باغ پیروزی
بیا ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی
که بوی عنبر آمیزی به بوی یار ما مانَد
نوروز نزدیک است . چند روز دیگر که سپری شود، آفتاب به بُرج حمل می رسد و سال نو آغاز می شود. چند روز دیگر آدم آفریده می شود. چند روز دیگر که بگذرد، مردم به یکدیگر شیرینی هدیه می دهند. چند روز دیگر، عید فرا می رسد. شاد باشید و شاد باش دهید ...

من این روز ها به یاد ایرج بسطامی، به موسیقی بوی نوروز با صدای او و اجرای گروه دستان گوش می کنم. در طی روز های آینده رهسپار مسافرت هستم. همیشه عاشق سفر و جاده و مقصد بوده ام و همیشه دوربینم را همراهم برده ام. این بار مقصدم دیار خراسان است. قطعاً از آنجا برایتان خواهم نوشت. از توس، از فردوسی ، از کلات نادری، از طرقبه و شاندیز و از طعم فراموش نشدنی ششلیک شاندیزی.
مقدمات سفر را فراهم کرده ام. همیشه با خودم موسیقی و کتاب می برم. روی مینی دیسکم کاست بوی نوروزِ ایرج بسطامی و گلگشت صدیق تعریف را کپی کرده ام. به زودی یک هدفون هم می خرم تا همه چیز تکمیل شود. دو حلقه فیلم سیاه و سفید و دو حلقه هم فیلم رنگی خریده ام و اولین حلقه فیلم رنگی را داخل دوربینم انداخته ام. چند کتاب هم با خودم می برم. هنوز نمی دانم کدام ها را خواهم برد. احتمالاً کوروش کبیر نوشته استاد ابوالکلام آزاد و ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی یکی از آنها خواهد بود. آثار الباقیه ابوریحان بیرونی را هم به تازگی خریده ام. شاید آنرا هم ببرم. کتاب شناخت اساطیر ایران را هم دارم که نصفش را خوانده ام، اما احتمالاً تا قبل از سف به پایان خواهد رسید. منتظر سفرنامه خراسان باشید. سعی می کنم در سر راه و یا در راه برگشت در نیشابور توقف کنم و سری به خیام و عطار بزنم. بارها از نیشابور رد شده ام ، ولی هیچ گاه نتوانسته ام در آن توقف کنم.
این بار قصد دارم سفر نامه را همزمان با سفرم و از مشهد برایتان بنویسم. آنهم نه به صورت یکباره. بلکه قسمت به قسمت. از نوشتن شرح وقایع راه ، به علت تشابه زیادش با راهی که در سفر به شاهرود پیمودم و در سفرنامه بیابان ذکر کردم خودداری می کنم. دهات بین راه اسامی فراوان و بعضاً جالبی دارند. برای خواندن آنها به سفرنامه بیابان در آرشیو اسطرلاب مراجعه کنید.
راستی ، عید نوروز مبارک. خداحافظ تا بعد از سال تحویل.



احسان شارعی
24/12/1382

شنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۲

موزه هنر های معاصر
گفتگو با بهروز احمدی - معمار
بحث فنی معماری موزه هنر های معاصر تهران ، همراه با احوالپرسی از داوینچی، ماکیاولی، سر زدن به عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، معماری قصر شاه عباس و خانه ملاصدرای شیرازی

برای تهیه پروژه درس اصول و مبانی معماری و شهر سازی موضوع موزه هنر های معاصر را انتخاب کردم. پلان موزه را تهیه کردم و نقشه موزه را کشیدم. سپس از قسمت های مختلف موزه عکاسی کردم و ویژگی های معماری موزه را تا آنجا که امکان داشت در قالب عکس نشان دادم و در پایان مناسب دیدم با بهروز احمدی ، یکی از بزرگترین معماران حال حاضر ایران که خود از روند ساخت موزه هنرهای معاصر آگاه بود گفتگویی داشته باشم. آنچه در زیر می خوانید گفتگوی من با بهروز احمدی است که سعی کردم سوال هایی خارج از بحث معماری هم برای جذاب تر شدن داشته باشم.
***
احسان شارعی: آقای احمدی! موافقید بحث را شروع کنیم؟
بهروز احمدی: بله.
احسان شارعی: بحث ما روی ویژگی های معماری ساختمان موزه هنر های معاصر متمرکز خواهد بود. لطفاً از پیشینه این موزه برای ما صحبت کنید. اصلاً چه شد که قرار شد موزه هنر های معاصر ساخته شود و مراحل کار چگونه پیش رفت؟
بهروز احمدی: ممکن است که همه اطلاعات دقیقاً در ذهن من نباشد . در قبل از انقلاب و حدوداً در سال های اولیه دهه پنجاه ، از سوی دفتر فرح دیبا دست به کار های فرهنگی زده شد. این پروژه ها به خاطر علاقه او به هنر و معماری و با اعتبار دفتر فرح انجام می شد. این دفتر یک قسمت فنی و یک قسمت هنری داشت. از سال 50 تا 57 کار هایی که توسط این دفتر انجام شد موزه فرش بود - که قبلاً شروع شده بود و توسط این دفتر ادامه یافت و تکمیل شد- همچنین موزه هنر های معاصر بود ، باغ جمشیدیه بود ، موزه قرآن بود که آن موقع فرهنگسرای نگارستان نامیده می شد و نیز در سال 52 موزه ای قدیمی در خیابان فلسطین امروزی را تعمیر و بازسازی کردند که موزه نگارستان نامیده شد که کارهای زمان صفویه و قاجار در آن نمایش داده می شد. به هرحال ، یکی از این کار ها موزه هنر های معاصر بود که بودجه کار توسط همان دفتر هنری پرداخت شد و کل کار طراحی هم به عهده کامران دیبا بود. بسیار خوب و با حوصله شروع کرد، وقت زیادی گذاشت و به طبع می بینیم که نتیجه بسیار خوبی هم گرفت. البته در این کار نادر اردلان هم کمک می کرد - که این موضوع را همین چند وقت پیش در یکی از مجله های معماری خواندم- اما معنی این حرف این نیست که به جز کامران دیبا کس دیگری کار طراحی برای موزه هنر های معاصر انجام داده باشد. طراحی معماری موزه فقط توسط کامران دیبا انجام شد و نادر اردلان به او کمک می کرد. شرکت رُس در جریان ساخت این ساختمان کار پیمانکاری را انجام می داد و مهندس پورفتحی مسئول پیمانکاری بود. مهندس بیژن فردوسی هم رئیس کارگاه بود و کارگاه را اداره می کرد. کارفرما هم دفتر فنی فرح دیبا به ریاست مهندس ایرانپور بود. در زمانی که کار رو به پایان بود گروهی تشکیل و به جاهای مختلفی اعزام شد و یک سری آثار هنری با ارزشی خریداری شد. این آثار، آثار بسیار باارزشی هستند و الان خیلی بیشتر از قیمت آن موقع ارزش دارند. شاید بیش از صد برابر. این آثار همان طور که حتماً دیده اید برای بخش آثار هنری ثابت در موزه نمایش داده می شوند. به جز این ، نمایشگاه هایی هم در موزه برگزار می شود که آثار ارائه شده در گالری ها موقتی هستند. بعضی از این آثار با ارزش الان در موزه است. بعضی را به جاهای دیگری منتقل کردند و یادم هست یک سری از آثار را هم در خارج عوض کردند مثل شاهنامه شاه طهماسب . این چگونگی ساخت و روند احداث موزه هنر های معاصر تهران در دهه پنجاه بود.
احسان شارعی: کمی بحث را فنی کنیم. آیا می شود نوع خاصی معماری برای موزه هنر های معاصر قایل شد. مثلا مدرن یا پست مدرن یا سنتی؟
بهروز احمدی: ببینید! تمام این کارها در زمان معماری مدرن انجام شد. اگر بخواهیم اسم گذاری کنیم باید بگوییم معماری مدرن. ولی من به شخصه اعتقادی به این حرف ها ندارم. نظرم اینست که بگذاریم کاری اول انجام بشود، بعد بررسی کنیم و ببینیم که در کدام قالب جای می گیرد. خودم هم وقتی قصد طراحی دارم هیچ موقع با این دید نگاه نمی کنم که مثلاً می خواهم معماری مدرن طراحی کنم یا پست مدرن یا هر چیز دیگر. به اعتقاد من محیط پیرامون و جهان معاصر با هنرمند بیشترین اثر را روی یک کار معماری می گذارد. مثلاً معماری که در هندوستان بزرگ شده، زندگی کرده و با جهان پیرامون خودش اتحاد و همبستگی دارد قطعاً یک معماری خاصی ارائه خواهد داد. حالا بعد از این که این معمار یک بنا را ساخت شما بگویید که باید این را در رده معماری پست مدرن جای بدهیم و یا هرچیز دیگر. من اینطور فکر می کنم و تصور می کنم اکثر معماران هم چنین نظری داشته باشند. حالا با توجه به خصوصیات بنای موزه هنر های معاصر بعد از ساخت آن ، من می توانم بگویم معماری مدرن.
احسان شارعی: در معماری این موزه کاملاً مشخص هست که از معماری سنتی الهام های بسیاری گرفته شده...
بهروز احمدی: این همان چیزی است که گفتم. موقعی که یک معمار در ایران کار می کند، حال و هوای اینجا را دارد، معماری اینجا را شناخته و از آن تاثیر پذیرفته، قطعاً روی کار هایش اثرگذار خواهد بود. البته نکته دیگری هم هست و آن اینکه در زمانی که موزه ساخته می شد، علاقه زیادی به معماری سنتی ایران وجود داشت و خیلی روی آن کار می شد. به هر حال این حس و دیدگاه معماری است که کار را انجام داده و قطعاً اثرات معماری محیط پیرامونش بر او.
احسان شارعی: دو موضوع را می خواهم مطرح کنم. یکی اینکه این تاثیر پذیری ها از معماری سنتی در این بنا متعلق به کدام قسمت های معماری سنتی ماست؟ معماری کویری؟ یا هر چیز دیگر... منظورم این است که کجا می توانیم مثلاً برای دودکشی که در باغ مجسمه قرار دارد ویا همچنین ربع استوانه های قوسی شکی که نورگیر هستند نمونه هایی در معماری سنتی پیدا کنیم؟ این یک موضوع ، و یکی هم بحث وجود تقارن در ساختمان موزه. راجع به اینها کمی توضیح دهید.
بهروز احمدی: این ها یک مقدار از مبانی معماری ایرانی هستند. لزوماً مختص معماری ایرانی هم نیست. شاید معماری کلاسیک لفظ بهتری باشد. در معماری کلاسیک به تقارن توجه زیادی می شده اما اگر شما دقت کنید، می بینید که پلان این کار پلان متقارنی نیست. ممکن است در فضاهایی دارای نظم باشد ولی به هیچ عنوان یک شکل کاملاً متقارن نیست و این تقارنی که شما ذکر می کنید من زیاد در این بنا نمی بینم. به هر حال منی که از کنار به قضیه نگاه می کنم معتقدم این معمار رگه های معماری ایرانی را نه تنها در این کار ، بلکه در بقیه کار هایی هم که انجام داده به نحو احسنت ارائه داده است .
احسان شارعی: راجع به مصالح به کار رفته در ساختمان موزه صحبت کنیم. لطفاً اول نوع مصالح را مشخص کنید و بعد ترکیبی که این مصالح در کنار هم ایجاد می کنند. مثلاً در لایه بیرونی ترکیبی از سیمان و مس و سنگ را می بینیم و در داخل و قسمت های دیگر ترکیب ها متفاوت.
بهروز احمدی: نمای این ساختمان بتن اِکسپُز(نمایان) است. آقای دیبا برای این بتن رنگ زرد انتخاب کرد که این کار تا آن موقع انجام نشده بود. این یکی از ایده های خوب کامران دیبا بود که از بتن زرد استفاده کند و کمی به کار رنگ و بوی کاهگِلی بدهد. یکی دیگر از مصالح مس است. اولین دلیل استفاده مس ، ماندگاری آن بود و بعد به ترکیبش با دیگر مصالح توجه شد. برای مس قرینه های زیادی در معماری قدیم سراغ نداریم. شاید مثلاً در معماری روسیه خیلی بیشتر از مس استفاده شده تا در ایران. به هر حال به یک پوشاننده برای این قسمت ها نیاز بوده که مس بهترین انتخاب بود، چرا که هم فانکشِنال است و هم ماندگاری خوبی دارد. در جلوگیری از باران ماندگاری بهتری نسبت به چیزهای دیگر مثل گالوانیزه دارد. از لحاظ رنگ هم همخوانی بیشتری با دیگر مصالح دارد و کار را قابل قبول تر می کند. سنگ هم در قسمت های پایینی استفاده شده، اما کل ساختمان بتنی است. این سنگ ها فقط جنبه تزیینی دارند و در کنار فضاهای سبز بسیار لطیف تر از سیمان هستند و ترکیب بصری بسیار خوبی در بیرون ساختمان ایجاد می کنند، همان طوری که گچ ترکیب بسیار لطیفی در داخل ساختمان و در گالری ها و در کنار آثار هنری ایجاد می کند. ضمن اینکه پس زمینه سفید ِ گچ بسیار مناسب است که تابلو های هنری رویش قرار بگیرد.
احسان شارعی: می خواهم در بحث معماری داخلی موزه به سقف سازی و کف سازی اشاره کنم. در قسمت رمپ داخلی ، کف از کفپوش و سیمان برای سقف استفاده شده. در داخل گالری ها هم سقف های کاذب سیاه رنگی وجود داره. این سقف های کاذب جدیداً زده شده یا از قبل بوده؟
بهروز احمدی: نخیر. از قبل بوده است. هیچ چیزی را من ندیده ام که به موزه اضافه کرده باشند. من خودم در روز افتتاحیه آنجا بودم و چیزی بیاد نمی آورم که به اجزای معماری موزه اضافه شده باشد. کف سازی هم در بعضی جاها کفپوش و در داخل گالری ها موکت است. کفپوش انتخاب مناسبی بوده و از نوع مرغوب انتخاب شده و شما الان می بینید که چند وقت است که کار می کند.
احسان شارعی: در بحث نورپردازی ، ربع استوانه ها خیلی به نور پردازی کمک می کنند و شاید در خیلی جاها علی رغم وجود لامپ های هالوژن، نیاز به نور طبیعی از بین رفته باشد. شما نورپردازی این مجموعه را چطور ارزیابی می کنید؟
بهروز احمدی: ببینید... اصولاً این طور که شما می گویید نیست. در موزه که شما می خواهید چیز خاصی را در معرض نمایش قرار دهید ، آفتاب و نور طبیعی به هیچ وجه نمی تواند پاسخگو باشد. نور طبیعی می تواند حضور داشته باشد اما نور باید برای ما قابل کنترل باشد. چرا که در بسیاری از مواقع نور ممکن است کافی نباشد. بدلیل وقایع طبیعی مثل هوای ابری یا تاریکی در شب یا فصول سرد و غیره. کاری که اینجا کرده اند اینست که درست در زیر ربع استوانه ها چراغ تعبیه شده و نور را برای ما قابل کنترل و تنظیم کرده است. اجازه بدهید برای نورپردازی من توضیح بیشتری بدهم تا کمی هم جنبه آموزشی پیدا کند: برای نور پردازی هر جایی و به خصوص برای موزه ، شما باید سه بخش در نظر بگیرید. اولین بخش نور عمومی است که می بایست محیط را برای رفت و آمد و کار های معمولی روشن کند. دومین بخش آبجکت لایتینگ است. یعنی باید با این نورهر شئی را روشن کنید. برای مجسمه و تابلو و غیره که هرکدام هم نور بخصوصی می طلبد. پیش بینی گرما و حرارت برای عدم آسیب رسانی به آن اثر هنری باید انجام شود. همچنین باید از لحاظ رنگ نور و پیوستگی آن با اثر هنری پیشبینی هایی انجام شود که خود مبحث مفصلی است. سومین بخش، نور ِ دکوراتیو است. نوری که فقط از آن برای تزیین استفاده می کنیم. مثل این که از یک شکاف دیوار نوری بتابانیم که بخشی از دیوار را روشن کند. این نور نه قرار است محیط را روشن کند و نه روی شئ خاصی متمرکز می شود. یعنی نه نور عمومی است و نه آبجکتیو. این نور گاهی طبیعی و گاهی مصنوعی است. نورگیر های سقفی موزه هنر های معاصر دو بخش از این کارها را انجام می دهد. بخشی برای نور عمومی استفاده می شود و محیط را کلاً روشن می کند. حالا اگر شما نمایشگاهی می گذارید خوب است که تابلو ها را به مناسبت ابعاد و اندازه اش ، علاوه بر نور عمومی ، یک لایتینگ دیگر هم رویش داشته باشید. پس نور هایی که از ربع استوانه های موزه وارد می شوند بیشتر به عنوان نور عمومی و کمی هم نور آبجکتیو هستند. حالا شما به نورهایی را که در هر فضای معماری می بینید توجه کنید و سعی کنید آنها را در سه قسمتی که گفتم تفکیک کنید.
احسان شارعی: کمی وارد بحث فنی عمران بشویم. مهندس محاسبی که برای ساخت این مجموعه در کنار کامران دیبا کار کرده چه کسی بوده است؟
بهروز احمدی: درست خاطرم نیست. فکر می کنم از گروه خودشان بود و در دفترِ داس کار می کرد. ( فکر می کند) درست یادم نیست.
احسان شارعی: در نوع بتن ریزی؛ وقتی من از زیر به قوس ها نگاه کردم شیار قالب ها افقی و در راستای محور استوانه بود، ولی از بیرون شیار ها عمودی بودند. بتن ریزی این مجموعه به چه ترتیبی بوده است؟
بهروز احمدی: قالب ها چوبی بوده اند و تفاوتی هم نداشته که عمودی یا افقی گذاشته شود. مگر اینکه خود دیبا تصمیم گرفته باشد. البته در جاهایی مثل گردی ربع استوانه ها اجباراً می بایست قالب ها افقی باشند تا بتوانند گردی را ایجاد کنند.
احسان شارعی: در موزه هنر های معاصر کنونی آیا دقت کافی در نگهداری خود موزه و آثار با ارزش داخل آن می شود؟
بهروز احمدی: به هر حال آن آثاری که در فضای باز هستند در مقابل عوامل طبیعی مقاوم اند و حتی پیش بینی زنگ زدگی برای آنها شده است.
احسان شارعی: معماری باغ جمشیدیه در همان زمان کار شما بود؟
بهروز احمدی: نخیر. من هم عضو همان دفتری بودم که شروع به ساخت بناهای فرهنگی کرده بود. طراحی معماری فرهنگسرای نگارستان در آن زمان با من بود. فرهنگسرای نگارستان را من طراحی کردم ولی باغ جمشیدیه را مهندس بُرقِعی طراحی کرد. در آنجا چند تا کارشناس داشتیم که من و مهندس برقعی و مهندس ابوضیاء و.. بودیم. ما کارفرمای یک سری از کار ها مثل موزه هنر های معاصر و فرهنگسرای نیاوران بودیم و کسان دیگری طراحی می کردند مثل کامران دیبا. یک سری از کار ها را هم طراحی می کردیم مثل فرهنگسرای نگارستان که من طراحی کردم و باغ جمشیدیه که مهندس برقعی طراحی کرد. من یک سری طراحی هایی کوچکی برای باغ جمشیدیه هم انجام دادم ، ولی چون فرهنگسرای جمشیدیه به عهده من بود زیاد در باغ جمشیدیه دخالت نداشتم. ما هفت هشت تا آرشیتکت بودیم که همگی با هم کار می کردیم و از نظرات هم استفاده می کردیم.
احسان شارعی: بسیار خب... از بحث موزه هنر های معاصر خارج شویم. می خواهیم کمی راجع به استانداردهای معماری و ساختمان سازی و شهرسازی صحبت کنیم. این استانداردها چقدر رعایت شده و می شود.
بهروز احمدی: ببینید. اجازه بدهید صحبت شما را کامل کنم. ما استاندارد داریم و ضابطه. استاندارد معنی متفاوتی دارد. مثلاً استاندارد ساخت یک سرپیچ لامپ اینست که لامپ به راحتی داخل آن بپیچد و روشن شود. بنابراین یک استاندارد بین المللی برای ساخت لامپ و سرپیچ آن بدست می آید. یا برای هر چیز دیگر... آن چیزی که مد نظر شماست تا حدودی ضوابط است و تا حدی مقررات ملی ساختمان سازی یا همان بیلدینگ کُد. ما در قبل از انقلاب مقرراتی به نام بیلدینگ کُد نداشتیم. تصویب مقررات ملی ساختمان هنوز در ایران به طور کامل انجام نشده است. قسمتی از مقررات ملی ساختمان عمومی است و در همه جا وجود دارد. مثل اینکه اگر ارتفاع مفید بالا رفتن یک شخص از پله های یک ساختمان از ده متر و نیم معادل چار طبقه ، بیشتر باشد شما حتماً باید از آسانسور استفاده کنید. یا مثلاً ضوابطی که برای معلولین در نظر گرفته می شود در همه جای دنیا یکی است. ولی قسمتی از مقررات ملی ساختمان در همه جا یک جور نیست. مثل اینکه در انگلیس مقرراتی برای جلوگیری از زلزله نیست ولی ما اینجا مجبوریم که داشته باشیم آنهم در درجه های بالای امنیتی. حالا ببینیم مقررات و ضوابط چقدر ایران وجود دارد و رعایت می شود. شهرداری همیشه برای خودش ضوابطی داشته که به شما ابلاغ می کرده که در زمینی که دراختیار دارید تا چه حد می توانید بسازید و چند طبقه بسازید و در کدام قسمت زمین و غیره. اینها ضابطه های شهرداری و وزارت مسکن و بقیه هستند. یک سری هم ضوابط امنیتی هستند که خیلی موقع ها جدی گرفته نشده اند و جدی گرفته نمی شوند. در بعد از انقلاب این مقررات کمی جدی تر شده و در حال تصویب است ولی هنوز کافی نیست و باید دقت بیشتری شود.
احسان شارعی: من فکر می کنم ما به سلامت جسم خیلی بیشتر از سلامت روح اهمیت می دهیم. هر دوی اینها مهم اند ولی نه اینکه ما به یکی اهمیت بدهیم و به دیگری اصلاً توجهی نکنیم. استانداردهای معماری در بخش روانشناسی خیلی کمتر از ضوابطی نظیر تراکم و ایمن سازی زلزله و حریق و تجاری بودن و مسکونی بودن مورد توجه اند. چیزی که من به عنوان محیط زندگی ام می بینم در روحیه من بسیار تاثیر خواهد گذاشت. این به عنوان یک بنای واحد مورد توجه است. مسئله وقتی بغرنج تر می شود که کوچکترین ضابطه برای وجود یک شکل متحد و یک بافت کلی و شِمای یکسان در خیابان های ما و در خانه هایی که در مجاورت هم ساخته می شود وجود ندارد.
بهروز احمدی: این ضوابطی که شما می گویید تا به حال وجود نداشته و ندارد. اما این کار همین الان در شهرداری در حال انجام است که برای ساختمان سازی چنین ضوابطی هم درنظر گرفته شود. مثل بحث حیاط خلوت که گفته می شود برای یک ساختمان باید سه متر در چار متر باشد. این به دنبال همین حرفی است که شما می زنید. شما برای یک اطاق نور مینیممی نیاز داری که 12 متر مربع آنرا تامین می کند. یا اینکه اطاقی که در آن زندگی می کنید حتماً باید پنجره داشته باشد. اما این قوانین بسیار ابتدایی است. ولی ضوابطی جدید در حال تصویب است که به هر حال تا به تصویب برسد کمی طول خواهد کشید.
احسان شارعی: هنر تا چه حد در مهندسی عمران جای دارد؟
بهروز احمدی: ببینید ، قبلاً همه این کار ها یعنی معماری و عمران و غیره به عنوان مهندسی راه و ساختمان بود و یک نفر همه کار ها را انجام می داد. ولی الان باید همفکری و همکاری تنگاتنگ بین مهندس عمران و مهندس معمار و مهندس برق و غیره وجود داشته باشد تا یک بنای خوب ساخته شود. حالا اگر بخواهیم بگوییم بین معماری و عمران مرز مشخصی وجود دارد حرف درستی نزده ایم .هماهنگی بسیاری باید بین این ها وجود داشته باشد. همان قدر که باید ریاضیات برای یک مهندس معمار نقش ایفا کند ، هنر هم در مهندسی عمران ایفای نقش خواهد کرد، چرا که مرز دقیقی بین این ها نیست و کلاً یک چیز است که چند نفر با همکاری هم انجام می دهند.
احسان شارعی: لطفاً چند تا از مجله های اختصاصی معماری و عمران را نام ببرید.
بهروز احمدی: مجله معماری زیاد داریم. مثل فصانامه معمار، مجله ساخت و ساز، مجله سازه، معماری و شهرسازی، معماری و فرهنگ. برای مهندسان عمران هم چیز هایی هست که الان خاطرم نیست.
احسان شارعی: فرض کنیم شما معماری در عصر صفویه باشید. قرار است که خانه ای برای ملاصدرا و کاخی برای شاه عباس بسازید. الان این کار را در ذهنتان بکنید و بگویید این دو بنای معماری دارای چه خصوصیاتی هستند و چه تفاوت هایی دارند؟
بهروز احمدی: ( با خنده) من می باید در آن محیط حضور داشته باشم و زندگی کرده باشم . اصولا در کار معماری اگر یک کاری از کار دیگر بهتر می شود ، مطمئن باشید بالای سر این کار ، کارفرمای بهتری بوده است. یعنی اثر کارفرما در کار یک اثر اجتناب ناپذیر محسوب می شود. این اثر در این جا شاه عباس و ملاصدرا هستند. روحیات این ها کارفرمای من ِ معمار هستند. قطعاً خانه ملاصدرا با کاخ شاه عباس تفاوت دارد. حالا اگر می خواستیم برای شاه عباس و شاه اسماعیل صفوی دو کاخ بسازیم باز هم متفاوت می شد. چون این دو نفر قطعاً مقتضیات روحی متفاوتی دارند.
احسان شارعی: من یک سری افراد را نام می برم. لطفاً بطور خلاصه آنها را تعریف کنید: نفر اول لیکور بوزیه.
بهروز احمدی: شما لکور بوزیه را می شناسید یا خیر؟
احسان شارعی: می دانم که معماری فرانسوی است .
بهروز احمدی: من هم همیشه فکر می کردم فرانسوی است ولی این معمار یک آدم سوئیسی است. به نظر من یکی از آدم های (( بی نظیر )) که در کار معماری بوده است ، اوست. در مجموع شاید به کمتر آدمی بشود چنین اعتباری داد. چون او در زمینه معماری یک سری مبانی گذاشت و طراحی هایی کرد که از تصور بسیاری خارج بود. چون در زمان او معماری از کلاسیک به نئو کلاسیک وارد شده بود و لیکور بوزیه را می توانیم یکی از پیشگامان معماری مدرن بدانیم. فقط هنرمند نبود. در نوع خودش فیلسوف بود. به نظر من فوق العاده آدم باارزشی است. من توصیه می کنم که کارهایش را ببینید و بشناسید و متوجه بشوید که چقدر به موضوعات معماری در زندگی آدم توجه کرده است. شاید اولین باری بود که کسی تعریف معماری را با اندازه های انسان شروع می کرد. یعنی یک آدم با این سایز و اندازه به میزی با فلان ارتفاع، اطاقی با فلان مساحت و غیره نیاز دارد.
احسان شارعی: نفر بعد: داوینچی.
بهروز احمدی: داوینچی از یک آدم معمولی چیزهای بیشتری دارد. لکور بوزیه نمونه ای از داوینچی است ولی در امر معماری. داوینچی یک دانشمند کامل است. در مورد پرواز نظریات به خصوصی را در قالب طراحی نشان می دهد. به ریزه های وجود یک آدم توجه می کرده و قابلیت ها و نیاز های این آدم را بررسی می کرده. طراحی های داوینچی همگی بر مبنای علمی استوار است.
احسان شارعی: نفر بعد کامران دیبا.
بهروز احمدی: تا آنجایی که من می دانم کامران دیبا درجه فوق لیسانس از یک دانشگاه معماری ندارد. ولی نتیجه کارش از اکثر معمارانی که ما داشته ایم بهتر بوده. کار های فوق العاده خوبی کرده . نتیجه کارش به ما می گوید که نباید به تحصیلاتش اهمیت بدهیم. چرا که آنچه مشخص است آنست که نتیجه کار برای ما خوب بوده. بسیار با حوصله و با سلیقه کار کرده. این برای او یک اعتبار محسوب می شود. مثل اینکه در زمان داوینچی هم دانشکده نقاشی نبوده، ولی داوینچی نبوغ نقاشی داشته و لزومی هم به تحصیل نقاشی برایش نبوده. اما چیزی که من شنیده ام و حالا دیگر کاملاً به آن مطمئن ام اینست که کامران دیبا دیگر معماری قابل عرضی ندارد ، ولی نتیجه کارش بسیار خوب و قابل عرض است.
احسان شارعی: نفر بعدی، ماکیاولی. کسی که همیشه مایه تنفر است.
بهروز احمدی: ماکیاولی بیشتر در سیاست مورد توجه است. در خیلی جاها هم مورد نفرت واقع می شود چرا که آنچه می خواسته گفته. حالا اگر دقت کنیم می بینیم که آنچه ماکیاولی می گوید با آنچه در سیاست روز جهان اعمال می شود مثل سیبی است که از وسط نصف کرده باشیم! هر دو یکیست. شما هم اگر بگویی من اگر دشمنم را ببینم او را خواهم کشت، مورد نفرت قرار می گیرد!! شما در وجودتان به این معتقدید هرچند که به زبان نیاورید. حالا ماکیاولی این را به زبان آورده. پس شما با او چه فرقی دارید؟! این دو چیز عین هم است. این که اگر شما دشمنتان را نکشید او شما را خواهد کشت، نه تنها در سیاست جهانی جا افتاده، بلکه همه ما در وجودمان به آن معتقدیم، هرچند که به زبان نمی آوریم ولی در عمل اعتقادمان را به آن نشان می دهیم.
احسان شارعی: بزرگترین جایی که در جهان آرزوی دیدنش را دارید کجاست؟
بهروز احمدی: در یک کلام می گویم اهرام ثلاثه مصر.
احسان شارعی: به عنوان آخرین سوال سه چیز یا شخص را به عنوان عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات معرفی کنید.
بهروز احمدی: نفر اول حافظ، نفر دوم داوینچی و سومی ... باید کمی فکر کنم. ( عمیقاً فکر می کند) اولین ساختمان بلند دنیا که درنیویورک ساخته شد و اسمش یادم نیست. به نظر من سیستمی که این عملیات را در آن موقع هدایت کرد جزو عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات بوده است.
احسان شارعی: ممنون و متشکر
بهروز احمدی: خواهش می کنم.


احسان شارعی
5/11/1382