سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۷

ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های تنهایی و خلوت من!

گاهی دوستش دارم و گاهی ازش متنفرم. اطاقمو می‌گم. تنها اطاقی که من در طول عمرم داشتم همین جاست. در خانه‌ای قدیمی که بیشتر از خندیدن در بین دیوارهایش گریه‌ کرده‌ام. اما مامن و پناه همیشگی زندگی من همین جاست. پر از خاطره. پر از کتاب. پر از موسیقی. پر از شعر.
و لطافت شاعرانه‌اش گاه‌گاه با صدای سه‌تارم "خجسته" فزونی می‌یابد.
از در که بخواهی وارد شوی نیمه گلیمی روبه‌رویت است. دعوت است. در را باز کن تا نیمه دیگرش هویدا شود. در را که بازکنی من پر محبت و مهربان آنجا نشسته‌ام. موسیقی ملایمی برایت پخش می‌شود و من لبخند می‌زنم. روی پشتی من که بنشینی برایت چای خواهم آورد. با طعم هل و دارچین. و برایت شیرینی تعارف می‌کنم. که همیشه بیایی.
بفرمایید.


ورود


کودکی جلال آل احمد که کودک بودم خیلی دوستش داشتم، مابقی جاکلیدی کلید در کمد است


فانوس، در بالا کلاه Real Madrid و کلاه نارنجی رنگ سفری


گلیم تربت جام


گلیم بختیاری


شورانگیزم به اسم "ماه" (راست) و سه‌تارم به اسم "خجسته" (چپ)


غوطه‌ور با موسیقی نرم در شب


نادر ابراهیمی، وقتی مُرد حسابی گریه کردم، مثل پدرم بود


اخوان، قلم بدست


مهدی اخوان ثالث، پرتره از یارتا یاران، روی در کمد


کتاب، کتاب، کتاب


پدرم سوار بر دوچرخه هرکولس آن موقع‌ها که کرج آبادی بود و درخت و رود و جاده خاکی و بعد در عکسی که محمد از او گرفت در سیزده بدری که سال بعدش مُرد


باز هم پدرم شاید 50 سال پیش در عکسی که خودش دوربین را کاشت و گلدان کنار دستش قرار داد و ژست گرفت و عکس انداخت


پرده نارنجی رنگم، کنارش باستر کیتون


نوارها، حسن زیرک، مال کنون، عکس‌ها شاهرود، طرود، رویان صفحه موسیقی آذری


مرغ دلم باز پریدن گرفت


ماکت‌های ساخته نشده جنگ جهانی دوم، تصنیف‌های عبدالله دوامی، سرود گُل


کارت پستالی که مجله سروش نوجوان فرستاد، چقدر گذشته...


آسمان عشق، شجریان، سه‌گاه


رباعیات خیام، به یاد عارف، هابیل علی‌اف، شباهنگ مسعود شعاری


آبشار، توس، در سبزوار چه خبره؟


من روی داربست درخت انگور حیاط که هنوز رشد نکرده بود. چاپ عکس روی کاغذ آگفا. می‌بینی زمان چه جوری ما رو به پیش می‌بره


دسته مجله‌ها روی گلیم کوچک خراسانی


ماکت سیتروئن، در حال تعمیر و پنچر گیری


ماکت خودروی کوروگان، ژاپن، جنگ دوم جهانی

هیچ نظری موجود نیست: