چهارشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۷

سفرنامه کلوت‌ها- بخش سوم
کلوت‌ها، رود شور، کریستال‌های نمک، شب پُر ستاره کویری

بخش اصلی برنامه سفر بازدید از کلوت‌هاست. کلوت‌ها توده‌های عظیم خاک هستند که بر اثر باد و آب فرسایش یافته اند و شکل‌های زیبا و عجیبی یافته اند. سیاحان قدیمی که از لوت می‌گذشته‌اند کلوت‌ها را بقایای خرابه‌های یک شهر قدیمی تصور می‌کرده‌اند. واقعیت اینست که کلوت‌ها چیزی جز توده فشرده خاک صیقل خورده با دست‌های باد و آب نسیتند.

پیاده‌روی من در بین کلوت‌ها حدود 3 ساعت طول کشید. مسیر فراز و نشیب داشت. این شهر لوت است. انبوه مجسمه‌های ساخت دست طبیعت.

اتوبوس در مسیری جلوتر از جاده منتظر ما بود. فرصت کردم از یکی از کلوت‌ها بالا بروم و از سکوتی که گاه توسط سوسوی باد شکسته می‌شد لذت ببرم.
اتوبوس ما را به سمت شرق برد. با گذر نیم ساعته از میان کویر به رود شور رسیدیم. رودی با آب شور که از شوری به تلخی می‌زند. حاشیه این رود زیبا که خیلی هم کم آب شده را باتلاق‌های نمک تشکیل می‌دهد. گذر رود شور از این ناحیه عملیات ساخت پل و معرض عبوری وسایل نقلیه را بسیار دشوار کرده است.

کلوتی‌ها بساط نهار را کنار رود شور پهن می‌کنند. خورشت قیمه داریم همراه با سالاد و ماست و دوغ و ترشی و زیتون پرورده. رو به جنوب نشستم و غذا خوردم.

با صرف نهار کمی استراحت می‌کنیم و بعد به سوی محل کریستال‌های نمک می‌رویم. در محلی بین دو کلوت کریستال‌های نمک تشکیل شده اند. از آنجا که این دو کلوت اجازه پیش‌روی در سطح را به کریستال‌ها نمی‌دهد سطح سخت کریستال‌ها به خاطر فشار می‌شکند و زیرش توده خاک نرم مخلوط با نمک زیاد جمع می‌شود. هر کدام از کریستال‌ها را هم که می‌شکنم داخلش از نمک سفید است.

جاده ساکت و آرام است و سکوتش را گاه گاه تریلی‌های بزرگ می‌شکنند. روی اسفالت داغ راه می‌روم و بعد چند دقیقه‌ای همان‌جا می‌نشینم. کنار خط سفید جاده...

به سمت کلوت‌های غربی می‌رویم تا غروب را از آنجا ببینیم. یکی از کلوت‌های نسبتاً مرتفع را انتخاب می‌کنم و بالا می‌روم.

دیگر کاملاً شب شده. پیشنهاد خوبی مطرح می‌شود. اتوبوس موتور و چراغ‌هایش را خاموش می‌کند و همه در پهنه وسیع کویر ساکت می‌شویم. سکوت بی‌نظیری حکم‌فرما می‌شود. ستاره‌ها کم‌کم طلوع می‌کنند اما هنوز موعد طلوع ماه نرسیده است. به پشت روی شن‌ها می‌خوابم. صور فلکی، اجرام سماعی، گنبد سرمه‌ای آسمان... جایی که نمی‌دانیم کجاست. آرزوی پرواز می‌کنم...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

به پشت روی شن‌ها می‌خوابم. صور فلکی، اجرام سماعی، گنبد سرمه‌ای آسمان... جایی که نمی‌دانیم کجاست. آرزوی پرواز می‌کنم...jomlehaie paianikheili ghashang bood