سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۸

گُلی را فراموش کرده‌ام که بر چهره‌ام می‌تابید

آلبومی جدید به نام "دور تا نزدیک" حاصل همکاری هوشنگ کامکار و احمدرضا احمدی وارد بازار موسیقی شده است. برای بار دوم که این اثر زیبا را شنیدم پیچیدگی‌ها و نازک‌آرایی‌هایی را که در نگاه اول در آن نمی‌توان یافت حس کردم. چهار قطعه موسیقی ایرانی در قالب یک اجرای ارکسترال با تنوع و پیچیدگی خاص اما شنیدنی در تنظیم و مدولاسیون. این پیچیدگی خصوصاً در قطعه آخر مجموعه
بسیار خودنمایی می‌کرد.
شعر، روندی سیر گونه در این آلبوم یافته است. شعری از سالهای آغازین تاریخ شعری ما در قرن شش هجری و در مرحله گذار از سبک شعر خراسانی به سبک شعر عراقی، آغازگر مجموعه است. قصیده معروف خاقانی که آنرا در باب حیرت و تحسین و البته تاسف‌اش درباره ایوان مدائن سرود. قطعه با همراهی پر رنگ ادوات ضربی و عود در فواصل شوشتری روایت می‌شود. تلفیق جالبی میان شعر و موسیقی برقرار شده است. عود که توسط ارسلان کامکار نواخته می‌شود نقشی فراتر از یک ساز را در این قطعه یافته است. صداییست که تصویرسازی کهنه‌ای را از محیطی که شعر در آن شکل گرفته نشان می‌دهد. صدای احمدرضا احمدی که شعر را دکلمه می‌کند گویا از گلوی خاقانی جاری می‌شود که هم‌اینک در بازگشت از سفر حج از کرانه دجله می‌گذرد و شیفته و فریفته عظمت از دست رفته ایوان مدائن می‌شود.
در قطعه دوم آهنگساز به سراغ اسطوره شعر ما، حافظ رفته است. طبق عادت تفالی زده و پس از آن هرچه از دست خواجه رسیده است زیباست. از ناب ترین و موسیقایی ترین غزل‌های حافظ نصیب هوشنگ کامکار شده است. احمدرضا احمدی با لحن شیرینی از زبان حافظ دکلمه می‌کند:
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
ویـن دفتر بی‌معنی غرق می نــــاب اولی
قطعه با وزن دلنشین و زیبایی در تضاد با پیچیدگی مفهومی ساختار اشعار حافظ جاری می‌شود. فواصل ماهور حالتی سرخوش به قطعه اعطا می‌کند. تغییر مد از ماهور به گوشه دلکش و سپس فرود دوباره به ماهور مرا مثل همیشه از پس افسوسی زودگذر به امیدی دوباره رساند.
در قطعه سوم آهنگساز با گامی بلند به شعر عصر حاضر رسیده است. سروده معروف نیما با مطلع "می‌تراود مهتاب" از زبان احمدرضا احمدی شنیده می‌شود. ساختار آهنگسازی بر حسب کوتاهی و بلندی مصرع‌های شعر و همگام با آن تغییر یافته است. فواصل قطعه عموماً روی فواصل بیات اصفهان دور می‌زند و با بیان دلنشین و مناسب شعر همراه است. همخوانی ارسلان و صبا کامکار روی مصرع "نازک آرای تن ساقه گلی که به جانش کشتم" بسیار به دلم نشست.
در قطعه آخر با نام "در کمین اندوه" که روی شعری از احمدرضا احمدی گذاشته شده و همراه با دکلمه خود او اجرا می‌شود، پیچیدگی‌های فزاینده شعر احمدی با نبوغ آهنگسازی هوشنگ کامکار نمود بیشتری می‌یابد. شعری تغزّلی و عاشقانه میشنویم که روی موسیقی پیچیده‌ای که با تغییر مدها پیاپی و تغییر ریتم‌های زیاد همراه است. در لحظه‌ای اردشیر کامکار در فواصل چهارگاه کمانچه می‌کشد. جاییست که احمدرضا احمدی خوانده بود:
بانو مرا دریاب
ما شبچراغ نبودیم
ما در شب باختیم
***

همکاری دوباره هوشنگ کامکار و احمدرضا احمدی با گذشت سالهای متمادی از انتشار آلبوم "در گلستانه" همکاری پر ثمری بوده است. پیوندی راستین میان شعر و موسیقی شکل گرفته است که در آن موسیقی کامکار همگام با تحول و تغییر در شعر فارسی که از زبان احمدی جاری می‌شود، پیچیدگی‌های گسترده و شاخ و برگ‌های فراوان می‌یابد. این دو پابه‌پای هم رفته اند. باشد که سالها همکار و همراه باشند.

۱ نظر:

سارا گفت...

هنوز نشنیدم ولی باید آلبوم خوبی باشه(فکر کردم مارو یادت رفته ;))1