پنجشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۳

لرزان لرزان دست افشانی کنید، یکصدا بگویید: حق!
گزارشی از کنسرت کامکارها

سودای دوریت با من چنان کرد که از جان خویش بیزارم و به مرگ خرسند. روزان و شبان ناشادم، زیرا شب یادآور گیسوان تو و روز یادآور روی توست. ( ترجمه ترانه تصنیف سودای دوریت)
لرزان لرزان دست افشانی کنید. اگرچه یارم از من بیزار است، از عشق او مرا گریزی نیست. به عشق ِ قامت ِ افراشته اش از شهری به شهری آواره شدم. ( ترجمه ترانه تصنیف لرزان)
***
دیشب رفته بودم کنسرت کامکارها...
شب سردی بود و جایی که ما نشسته بودیم فاصله زیادی با سن داشت، اما اینها باعث نشد که من از لطافت موسیقی کامکارها لذت نبرم. آنچه از کامکارها که همیشه برایم جذاب و گیرا بوده، هماهنگی اعضای گروه کامکارهاست که بسیاری از بزرگان موسیقی جهان نظیر پیتر گابریل و مایکل نیمن و ... را به تحیر و تحسین واداشته است. موسیقی که کامکارها عرضه می کنند پا را از مرز های نت و گام و دستگاه و مقام فراتر گذاشته و به یک حس بدل شده. همان طوری که بهروز غریب پور می گفت: این حسی بود که استاد حسن کامکار خلق کرد و امروز فرزندانش حامل پیام آن هستند.
بیژن خواننده گروه است و علاوه بر آن نوازنده رباب و دف. در پشت همین دف بسیار سخن ها نهفته است. دیشب زمانی که نوای دف با دستان هنرمند بیژن به یک تصنیف وارد می شد، تصنیف شور می گرفت. جنبش ایجاد می کرد و گویی به حضار برپا می داد. برخیزید! چرخ بزنید! پایکوبی کنید و یکصدا بگویید: حق!
...
زمان اجرای تصنیف اوراد خوانی فرا رسید. کامکار ها که همگی صداهای تربیت شده دارند، در ابتدا مشغول اوراد خوانی اند.صدا ها در هم می پیچد. وِرد بر زبانشان جاری است. تصنیف با سنتور ارسلان شروع می شود و به ناگاه با نوای دف بیژن گُر می گیرد. ارسلان این بار خواننده اصلی است و پشنگ و ارژنگ و بیژن و اردشیر به نوبت پس از او می خوانند: قسمت می دهم ای ساقی! به فریادم رس، دیده ام به دیده ات ای سلطان زیبا چشمان! از غم فراقت قامتم چون کمان شده است. سفر آخر است و راه بس دراز، منزل به منزل ره توشه دارم نیاز، بزم ما چون گذشته ها برپاست. بنوشید جامی به یاد یاران، به سختی نیم نفسی از عمر باقی است. پیاله ام را پر کن ای ساقی، قسمت می دهم نام تو را چون وِرد، پای دیوار ها، از بام تا شام، با ترنم زمزمه کنم...
دستان هنرمند کامکار ها همچنان می نوازد و صدای گرمشان بالاتر می رود...
احسان شارعی
26/6/

هیچ نظری موجود نیست: