داستان ابراهیم
این صفحه کدام ورق خاک خورده کتاب تاریخ است؟ کجا را داریم ورق می زنیم؟ اگر واقع گرا باشیم سال هزار و هشتصد قبل از میلاد مسیح، در کشور بابِل و در شهر ِ اور هستیم ؛ و اگر عاشق افسانه باشیم ، امروز که این کودک به هستی پا می گذارد جهان ، فقط هزار و نهصد و چهل و هشت سال از عمر خود را سپری کرده است! ... و معلوم است که ما عاشق افسانه ایم!! سرگذشت ابراهیم ِ خلیل در افسانه بسیار شیرین تر است. ابراهیم یعنی پدر مردمان ِ بسیار.
پادشاه این سرزمین ، نمرود نام دارد. یک نفر بت های او را شکسته است. نمرود خشمگین است و ابراهیم خندان. ابراهیم در آتش است ولی خندان است! آتش او را نمی سوزاند. بر عکس، او در اوج لذت است. گویی در گلستان است و از عطر گلها لذت می برد. او فنا ناپذیر به نظر می رسد. رویین تن است. تمام زندگی ابراهیم ، افسانه به نظر می رسد. افسانه ای که همه باور دارند.
این جا سرزمین پهناوری است. ابراهیم دوباره کار خارق العاده ای می کند. می خواهد چیزی را به خود اثبات کند. این بار تنهاست. چهار پرنده گوناگون را سر می برد، سپس قیمه قیمه می کند و با هم در می آمیزد. سپس چهار قسمت م...
پستها
نمایش پستها از اوت, ۲۰۰۴
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار پایانی وقایع نگاری انقلاب مشروطه از ستار خان تا سردار، از باقر خان تا سالار، از استبداد تا آزادی حقیقت مطلب آنست که جنگ در تبریز را استبداد طلبان شروع کردند ، نه آزادی خواهان. محمد علی شاه که در نقشه های خویش توجه ویژه ای به تبریز داشت، دستور داد تا جنگ در تبریز همزمان با بمباران در طهران آغاز شود. برای بر شمردن وقایع جنگ در تبریز ابتدا به بیان وضعیت شهری تبریز در آن زمان و چگونگی استراتژی جنگی می پردازیم. رودی که از میان شهر تبریز می گذرد مهرانرود نام دارد. در شمال این رود محله های دوچی، سرخاب، ششکلان و باغمیشه واقع است که همگی این محله ها در اختیار و تسلط استبداد طلبان بود. در جنوب رود ؛ آنچه باقی می ماند محلات آزادی خواهِ مخالف محمد علی شاه است که این حد فاصل محل اکثر جنگ ها شد. از محلات شمال مهرانرود تنها محله امیرخیز از آن آزادی خواهان بود که همان طور که می دانیم زادگاه ستار خان در این محله واقع شده است. با شروع جنگ ، استبداد طلبان در قسمت شمالی رود سنگر گرفتند و به رهبری شجاع نظام حمله را آغاز کردند. در قسمت جنوب و بخش های بازاری شهر، باقر خان رهبری را ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار هفتم شعر و موسیقی عارف و ناله مرغ اسیر برای شنیدن آهنگ روی دکمه Play کلیک کنید کمی از سیاست تاریخ خارج شویم و به مقوله زیبایی همچون موسیقی و شعرتاریخ بپردازیم. شاعر و آهنگساز بزرگ زمان مشروطه عارف قزوینی است. ولی حیف است که از عارف سخن بگوییم و به علی اکبر شیدا اشاره ای نکنیم. کسی که به واقع شیدا بود و عاشق. دوران قاجار بزرگانی از موسیقی و شعر را مانند عارف و شیدا و درویش خان و غیره به خود دید. *** عارف قزوینی شاعر و هنرمند نامی موسیقی ایران در اواخر دوره قاجاریه درباره تصنیف سازی خود چنین نگاشته است: بودم آنروز من از طایفه دردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان نه تنها فراموشم نخواهد شد بلکه معاصرین دروه انقلاب مشروطه نیز هیچوقت از خاطر دور نخواهند داشت وقتی که من شروع به تصنیف ساختن و سرود های ملی وطنی کردم، مردم خیال می کردند تصنیف باید برای چیده های دربار یا ببری خان گربه شاه شهید مانند: گربه دارم الجه، میرود بالای باجه، میارد کله پاچه، گربه مرا پیشتش مکن بدش میاد… یا تصنیفی از زبان گناهکاری، به گناهکاری در مضمون: شه زاده ظل السلطانم چشم و چراغ ای...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار ششم وقایع نگاری انقلاب مشروطه روز واقعه رحیمخان و پسرش بیوک خان را به یاد بیاورید که در تبریز و دیگر ولایات آذربایجان چه کشتار ها انجام دادند. بعد از پی گیری های مکرر نمایندگانی همچون سید حسن تقی زاده و دیگران، موضوع کشت و کشتار رحیمخان و پسرش بیوک خان شکل جدی گرفت و در افکار عمومی مطرح شد. سرانجام محمد علی شاه دستور بازداشت و را صادر کرد و با پافشاری آزادی خواهان وی در دادسرای عمومی شهر به بند کشیده شد. اما همین رحیم خان کمی مانده به شروع بمباران مجلس آزاد شد و به آذربایجان بازگشت. محمد علی شاه که آخرین گامها را در اثبات نادانی اش بر می داشت، با تمام قوا در پی دنبال کردن نقشه های شوم خود بود. بمباران مجلس، کشتن آزادی خواهان و همزمان با آن شروع جنگ در تبریز. تبریزی که همواره درآزادی خواهی پیشقدم بود و اگر زودتر از طهران به انقلاب مشروطه برنخواست به خاطر آن بود که رهبرانی چون آیت الله طباطبائی و بهبهانی نداشت در این زمان اوضاع ایران از هر لحاظی در بدترین شکل خود بود. در همین ایام کابینه نظام السلطنه استعفای خود را به شاه تقدیم کرد. در این میان شاه هم به طور پنه...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار پنجم سفرنامه خانه حاج مهدی کوزه کنانی، محله امیر خیز، جنگ ستار خان تبریز، بهار سال 1383 هجری شمسی، کوی امیرخیز ساعتم 10:26 دقیقه صبح را نشان می دهد. تازه از هتل بیرون آمده ام و سنگین از صبحانه ای که خورده ام مشغول رانندگی هستم. نگاهی به نقشه می کنم. در یک شهر غریب حتماً باید نقشه به همراه داشت. اما تبریز برای من غریب نیست. بارها نام محله هایش را شنیده ام. ششکلان و باغمیشه و امیرخیز و دوچی و آبسرد و ... بارها وقایع دلاوری های بزرگانی چون ستار خان و باقر خان و یارانشان را خوانده ام. پس چرا باید شهر برایم غریب باشد؟ حالا دارم به سمت امیرخیز می روم. از این چهارراه به بعد محله امیرخیز است. محل سکونت سردار ملی. باید پیاده اینجا راه رفت. ماشین را پارک می کنم و پیاده راه می افتم. ستار خان همینجا سنگر می ساخت و شلیک می کرد. گاهی سبیلش را تاب می داد و باز شلیک می کرد. گاهی جایش را عوض می کرد، از خانه هایی که دیوار هایشان سوراخ شده بود و به هم راه داشت می گذشت و به سنگر دیگری می رفت و باز هم شلیک می کرد. بر سر افرادش فریاد غیرتمندی می زد و شلیک می کرد... شلیک می کرد... ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار چهارم وقایع نگاری انقلاب مشروطه همراه با مردان سیاست تا قبل از بمباران مجلس کمال الملک به حضور شاه رسید. وارد شد و تعظیم مختصری کرد. تابلویی به همراه داشت. شاه به نقاشی نگریست. لبخندی زد و سوی دیگری را نگاه کرد. یکی از حضار گفت: قبله عالم! جناب کمال الملک هدیه ای برای تقدیم به حضور والا مقام شاهنشاه مظفرالدین شاه، پادشاه ایران آورده اند و ادعای دست بوسی دارند... شاه به صورت هنرمند چیره دست نگریست لبخندی زد و رویش را برگرداند. گوشش گرچه پر بود از اینگونه تملق گویی های درباری اما پیشکشی کمال الملک را نمی شد رد کرد. لبخند شاه به خاطر همین بود... طهران یکی از شب های سرد دی ماه را سپری می کرد. مظفرالدین شاه، که در طول عمرش بیشتر ولیعهدی کرده بود تا پادشاهی، آرام آرام به خواب ابدی می رفت. بی رمق شده بود و بنا به عادت مرسوم می گریست. او عاشق گریه بود! گریست... باز هم گریست... شاید کمی خوشحال هم بود. چند روزی بیش نبود که او فرمان مشروطه را به دست خود امضا کرده بود. در طول تاریخ، او این شانس را داشت که چنین افتخاری داشته باشد... مظفرالدین شاه، چشمش را به روی دنیا بست ت...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار سوم بررسی روزنامه نگاران در نفی استبداد همت می گمارند در این گفتار سعی می کنیم کمی به وضعیت روزنامه نگاری ایران در زمان مشروطیت بپردازیم. سر آمد روزنامه نگاران عصر مشروطه را باید صور اسرافیل یا همان میرزا جهانگیر خان شیرازی بدانیم. روزنامه ای که علی اکبر دهخدا با امضای دخو در آن طنز می نوشت و انتقادات سیاسی می کرد نامش صور اسرافیل بود. وضعیت بعد از به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه به طوری بود که آزادی خواهان هنوز تمام خواسته هایشان را برآورده شده نمی دیدند. در حقیقت مسلم بود که فریاد مشروطیت فقط مردم طهران را هوشیار کرده و مردم دیگر ولایات هنوز در خواب غفلت اند. علاوه بر آن روزنامه نگاری از ارکان مهم یک نظام مشروطه به شمار می رفت. بنابراین روزنامه ها آغاز به کار کردند. مقالات تند و آرام نوشته شد. عده ای محکوم و عده ای ستایش شدند. در جو سیاسی آن روز ایران، طنز بهترین راهی بود که می شد در لفافه مشکلات را گفت. کمی از طنز نویسی و سپس وضع روزنامه نگاری در زمان مشروطیت بگوییم: کم کم به فکر روزنامه نگاران رسیده بود که طنز می تواند روشی مناسب برای پیش بردن اهداف اصلاح طلبان...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار دوم وقایع نگاری انقلاب مشروطه لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون خاک مستوره قلب بشر آورده برون یا به تقلید شهیدان ره آزادی طوطی سبز قبا سُرخ پر آورده برون یا که بر لوح وطن خامه خونبار بهار نقشی از خون دل رنج برآورده برون ملک الشعرا بهار برای شنیدن آهنگ روی دکمه Play کلیک کنید *** سرآغاز جنبش انقلاب مشروطه را باید اواخر سال 1383 هجری شمسی دانست. زمانی که فرد مُصلحی همچون مرحوم امین الدوله – که مدت صدارتش توام با پیشرفت های خوبی بود – از مسند صدارت به کنار رفت و برای اولین بار شاهزاده ای به نام عین الدوله – داماد مظفرالدین شاه – به صدر اعظمی رسید. عین الدوله مردی خود رای و مستبد بود و از دشمنان آیت الله بهبهانی – یکی از دو رهبر بزرگ جنبش مشروطه- به شمار می رفت. محرم فرا رسید و شور و علاقه مردم به اصلاح نظام حکومتی قاجار افزایش یافت. ضمناً در این روزها قضیه ای در میان بود که مدام بر ناراحتی مردم می افزود. شخصی بلژیکی به نام مسیو نوز که مدیر گمرکات ایران شده بود تا آنجا که می توانست وظایف خود را وقف منافع شخصی می کرد و بدون توجه...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

ویژه نامه مشروطیت -گفتار نخست چهره ها شیخ فضل الله نوری از مشروطه ِ مشروعه می گوید در خانه ای کوچک و محقر در طهران شیخی که عمامه سفید بر سر می گذاشت زندگی می کرد. شیخ،عصا بدست می گرفت و خالی روی گونه چپش به چشم می آمد. شیخ فضل الله نوری اینک با پشت سر گذاشتن بحران تنباکو ( واقعه رژی) درگیر بحران دیگری بود. کلمه ای با عنوان (( مشروطه)) در میان مردم باب شده بود و شیخ می بایست حتماً درباره آن نظر می داد. اما آیا شیخ به واقع از ماهیت مشروطه آگاه بود؟ گذر زمان نشان داد شیخ فضل الله نوری بعلت ناآشنایی با مشروطه و به اتکای اینکه چون آیت الله طباطبائی و بهبهانی آنرا پذیرفته اند خود را مشروطه خواه معرفی کرد، پس از مهاجرت صغری در مسجد جامع به آزادی خواهان پیوست و سپس در طی مهاجرت کبری به قم با مشروطه خواهان و دو سید بزرگوار، طباطبائی و بهبهانی – بنیانگذاران نهضت مشروطه- همراه شد و به همراهی آنان مشروطه را به پیروزی رساند. اما شیخ هیچ گاه قبل ازآن در روزهایی مثل زمانی که بازگانان بازار طهران به اتهام گرانی قند فلک شدند و یا در زمان شهادت عبدالحمید، به صف مشروطه خواهان وارد نشده بود. هر چند ورود...