پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۰۹
تصویر
عزیز شاهرخ نوشتار جدیدم در ویکی‌پدیا در مورد عزیز شاهرخ، خواننده برجسته موسیقی کردی. عزيز شاهرخ در سال 1317 در شهر مهاباد (سابلاغ) در استان كردستان ديده به جهان گشود. صدای عزیز صدایی منحصر به فرد و دل‌نشين بود و خانواده‌اش نيز بسيار خوش صدا بودند بطوريكه پدر و برادر بزرگتر عزیز هم به خواندن علاقه داشتند. عزیز شاهرخ با شنیدن آثار استادانی چون سید علی اصغر کردستانی و کاویس به آواز علاقه‌مند شد. او هیچ گاه به صورت حضوری در خدمت استادی درس آواز نگرفت اما با تمرین از روی صفحات ضبط شده گرامافون، آواز را از اساتیدی نظیر محمد صالح ديلان، طاهر توفيق و حسن جزراوی فرا گرفت. وی همچنین محضر استاد محمد ماملی را در آواز و خوانندگی درک کرد. در سال 1336 برای نخستین بار صدای شاهرخ از رادیو مهاباد به گوش همگان رسید. ادامه مطلب را در ویکی‌پدیا فارسی بخوانید استاد سید علی اصغر کردستانی
تصویر
افسون و طلسم فریبنده صدای بانوی ونزوئلا نامردی نیست اگه بگم Soledad Bravo در موسیقی لاتین نقشی همپایه Joan Baez داره! صدایی شفاف و الماسی با تونالیته عالی و محدوده صوتی بالا در صدای او دیده می‌شه. از اینا گذشته باید بگم اون واقعاً یه خواننده زاده شده. Soledad در اسپانیا به دنیا آمد اما در کاراکاس پایتخت ونزوئلا رشد کرد و بزرگ شد و همونجا هم نوازندگی گیتار رو یاد گرفت. آموخته‌ای که به او شکل و شمایل خاصی در حین اجرای آوازهاش می‌داد. او که متولد دهه چهل بود در اواخر دهه 60 میلادی به عنوان تک خوان شورع به خواندن آهنگ‌هایی درباره چه‌گوارا و یا نابرابری‌های اجتماعی کرد. در دهه 70 به اسپانیا برگشت و آهنگ‌هایی از دوران جنگ داخلی در اسپانیا رو ضبط کرد. همین طور به سراغ بعضی از آهنگ‌های یهودی‌های اسپانیا رفت. همچنین به بولرو و سالسا و دیگر رقص‌های زیبای آمریکای لاتین هم پرداخت. افسون و طلسم فریبنده صدای بانوی ونزوئلا همیشه پر از احساسات عاشقانه و زیباست. همچون خودش که با لپ هایی گل انداخته، موهایی سیاه و گیتار بدست با چشمانی بسته آواز می‌خواند.
تصویر
سفرنامه کلوت‌ها - بخش چهارم(پایانی) بقعه شاه نعمت‌الله ولی، باغ شازده صبح روز چهارم صبحانه مفرحی چیده شده بود. اردلان برایم شیر داغ ریخت. موعد خداحافظی با کویر رسیده است. بساط را جمع می‌کنم و به همراه بقیه همسفرها خوابگاه شهداد را به مقصد ماهان ترک می‌کنیم. امروز دو برنامه داریم. اول بازدید از بقعه شاه نعمت‌الله ولی و سپس بازدید از باغ شازده. هوای ماهان نسبت به هوای شهداد سردتر است. از دور بادگیرهایی دیده می‌شود. کمی جلوتر بقعه شاه نعمت‌الله ولی قرار دارد. بقعه حوض زیبایی دارد. در داخل عمارت فضای خاصی حاکم است. فضایی پر انرژی و پاک. دور ضریح گشتم و به اطاق پشتی رفتم. نقاشی شاه نعمت‌الله ولی بر دیوار قرار دارد. مریدان همه نشسته‌اند. کسی به صدای بلند آواز می‌خواند. گر تو طالب گنجی، گنج کیمیا اینجاست... آویزهای چراغ در نهایت زیبایی است. لاله‌های آبی رنگ متمایل به فیروزه‌ای منقش به تصویر شاه نعمت‌الله ولی. در اطاقی دیگر مقبره یکی از نوادگان حضرت شاه‌نعمت‌الله ولی قرار دارد. مقبره‌ای با کاشی‌های فیروزه‌ای و گلدانی در کنار مزار. راهنما در یکی از اطاق‌های موسوم به چلّه نشینی را برایم باز می‌ک...
تصویر
سفرنامه کلوت‌ها - بخش سوم کلوت‌ها، رود شور، کریستال‌های نمک، شب پُر ستاره کویری بخش اصلی برنامه سفر بازدید از کلوت‌هاست. کلوت‌ها توده‌های عظیم خاک هستند که بر اثر باد و آب فرسایش یافته اند و شکل‌های زیبا و عجیبی یافته اند. سیاحان قدیمی که از لوت می‌گذشته‌اند کلوت‌ها را بقایای خرابه‌های یک شهر قدیمی تصور می‌کرده‌اند. واقعیت اینست که کلوت‌ها چیزی جز توده فشرده خاک صیقل خورده با دست‌های باد و آب نسیتند. پیاده‌روی من در بین کلوت‌ها حدود 3 ساعت طول کشید. مسیر فراز و نشیب داشت. این شهر لوت است. انبوه مجسمه‌های ساخت دست طبیعت. اتوبوس در مسیری جلوتر از جاده منتظر ما بود. فرصت کردم از یکی از کلوت‌ها بالا بروم و از سکوتی که گاه توسط سوسوی باد شکسته می‌شد لذت ببرم. اتوبوس ما را به سمت شرق برد. با گذر نیم ساعته از میان کویر به رود شور رسیدیم. رودی با آب شور که از شوری به تلخی می‌زند. حاشیه این رود زیبا که خیلی هم کم آب شده را باتلاق‌های نمک تشکیل می‌دهد. گذر رود شور از این ناحیه عملیات ساخت پل و معرض عبوری وسایل نقلیه را بسیار دشوار کرده است. کلوتی‌ها بساط نهار را کنار رود شور پهن می‌کنند. خورشت ق...
تصویر
سفرنامه کلوت‌ها - بخش دوم نبکا، قنات، نخلستان، کوتو، رودخانه شنی، آبگرم سیرچ روز دوم سفر با صبحانه مفصلی شروع شد. بر و بچه‌های کلوت از شیر شتر و نان محلی گرفته تا نیمرو و خیارشور روی میز چیده بودند. اتوبوس که از پارکینگ خوابگاه بیرون رفت روی جاده قرار گرفتیم و به سمت قلب کویر لوت رفتیم. اولین هدف بازدید از گلدان‌های بیابانی یا همان "نبکا"ها بود. درختچه‌های گز در فصل سرد دچار برگریزان می‌شوند. اما برگهای سوزنی شکل آنها باعث تثبیت شن‌های روان کویری شده و انبوهی از خاک دور درختچه جمع می‌کند. بدین ترتیب درختچه گز قد می‌کشد و سال بعد باز هم مخلوط برگ و خاک پای درختچه جمع می‌شود. بدین ترتیب گلدان‌هایی با ارتفاع بیش از 30 متر هم در کویر دیده می‌شود. با بازدید از نبکاها در مدخل خروجی آب یک قناب کویری توقف کردیم. دسترسی به آب از طریق حدوداً 20 پله گلی میسر می‌شد. آب زلال بود و هوا خنک و مرطوب. در آبادی‌های اطراف شهداد دور مختصری زدم و نخلستان‌ زیبایی دیدم. سوار بر اتوبوس خودمان را بیشتر به قلب کویر نزدیک کردیم. به اقامتگاهی رسیدیم که در آن کلبه‌های زیبایی به نام "کوتو" از ح...
تصویر
سفرنامه کلوت‌ها - بخش اول گنبد جبلیه، یخچال طبیعی، مجموعه گنجعلی‌خان، آبادی‌های ییلاقی سیرچ مهمان رفقای موسسه آفتاب کلوت بودم. سفر به استان کرمان و دیدن کویر لوت و کلوت‌هایش همیشه از آرزوهایم بود. آرزویی که امسال بهش رسیدم. ساعت 4 بعد از ظهر راه‌آهن تهران بودم. تا همه مسافرهای تور از راه برسند و بلیط هر کس به دستش برسد ساعت به 5 رسید و راس پنج و ربع حرکت به سمت کرمان آغاز شده بود. قطار معمولی با کوپه‌های شش نفره. خواب در تکان ملایم کوپه‌ای در میانه واگن شماره 6 برایم دلچسب بود و صبح که بیدار شدم حالم نسبتاً خوب بود. دو اتوبوس اسکانیا در مقابل ورودی ایستگاه راه‌آهن کرمان منتظر ما بودند. هوا خنک بود اما یک لباس ساده کفایت می‌کرد و احتیاج به بالاپوش نبود. در رستوران سنتی مهر صبحانه مفصلی خوردم و بعد راهی شدیم برای بازدید از گنبد جبلیه. راهنمای محلی ادعا می‌کرد که این گنبد احتمالاً آرامگاه موبدی زرتشتی بوده است و سقف عمارت که به شیوه معماری اسلامی ساخته شده بعداً به بنا اضافه شده است. احتمال دیگری که در مورد گنبد جبلیه مطرح است استفاده از آن به عنوان یک رصد خانه است چرا که این گنبد هشت وج...
تصویر
عود، با اصالت ایرانی، با طعم عربی + پادکست عود یا بربط از سازهایی است که امروزه در موسیقی ایرانی نقش پررنگی پیدا کرده است اما در دهه های پیش وضعیت این ساز این گونه نبود. در زمان کلنل علی نقی وزیری با وجود اینکه ارکستر وزیری احتیاج به ساز بم داشت اما کلنل به سراغ عود نرفت، بلکه با کلفت کردن سیم های تار ساز بم تار را ساخت. ادامه مطلب همراه با پادکست شنیداری در سایت پندار.نت قابل خواندن و شنیدن است متن مقاله پادکست شنیداری
تصویر
رشید بهبوداف و رویای مه گرفته ییلاقات ماسال و شاندرمن شب بود که رسید بالای کوه ِ مه گرفته. از پُست جنگلبانی که گذشت آفتاب می رفت پشت کوه‌ها و او که از این سمت کوه بالا می‌رفت سرعتش از آفتابی که از آن سمت کوه پایین می‌آمد کمتر بود. ارتفاع که گرفت مه شد. غلیظ و انبوه. بالاتر که می رفت مه از کوه پایین می‌آمد و در قعر دره جمع می‌شد. و بالای کوه که رسید به کلبه چوبی آفتاب دیگر آفتاب نبود. ته مانده سرخ رنگ غروب بود آمیخته با پهنه سرمه‌فام آسمان و و آراستگی خفیفی از درخشش محو ستاره‌ها از پشت لایه نازک مه. ابرها دیگر زیر پایش بودند و آسمان بالای سرش. هلال ماه را هم می شد دید. رفت با بقیه توی کلبه. توی کلبه پیر و جوان همه خوابیدند. *** صبح که شد صدای زنگ آغل گوسفندان می‌آمد و مه رفته بود. از کلبه بیرون آمد. پهنه وسیع دره زیبا پیش چشمش بود. حمید هم با جیپ قدیمی‌اش کوه را گرفته بود آمده بود بالا و حالا در ِ جیپ باز بود و حمید نوار رشید بهبوداف گذاشته بود و خودش داشت عقب جیپ با یه چیزی ور می‌رفت. از کنار در کلبه جلوتر نرفت. از همون جا بهش سلام کرد. -حمید خان کی اومدی؟ - نصفه‌های شب -چه‌طور تو مه گ...
تصویر
غول داستانی‌ به نام "غول" نوشته بودم قدیم‌ها! بر اثر طعم تلخ یک عصر زمستانی شکل گرفته بود. یادش بخیر! آخه هر موقع حالت بد می‌شه قدر مواقعی که حالت سر جاشه می‌دونی. حالا هم به بهونه اینکه قرار بود تو یه محفل ادبی بخونمش دوباره ویرایشش کردم و مشغول تمرین داستان خونی توی جمع شدم اما از شانس بد ما گرمای مجلس ما رو نگرفت و مجال خوندن داستان غول پیدا نشد. تصویرسازی غول رو هم دوست عزیز نادیده‌ام میلاد شاهجانی انجام داده بود. خلاصه اونشبم حالم بد بود و ... غول به طاقم اومده بود! ------------------------------------------------------------------------------------------------ آن شب در اطاق پسرک غول آمده بود... *** در ِ اطاق که روی پاشنه چرخید پسری با فنجان قهوه که بخار بالا می داد وارد شد. دفتر و دستکِ درس و مشق را کنار زد و فنجان را روی میز گذاشت. صندلی با فاصله مناسبی از میز قرارگرفت تا بتوان لم داد و پاها را روی میز گذاشت و قهوه داغ را در عصر دلگیر زمستانی نوشید. کنترل ضبط صوت به دست. روشن. موسیقی تلفیقی برای قرن بیست و یکم. گام های ترسناک موسیقی. شاید چیزی شبیه چهارگاه ایرانی. صدای...
تصویر
روی وب‌سایت شخصی محمد یعقوبی مقاله‌ای که درباره تئاتر خشکسالی و دروغ نوشته بودم روی وب‌سایت شخصی کارگردان این تئاتر یعنی محمد یعقوبی قرار گرفت. وب‌سایت محمد یعقوبی، کارگردان تئاتر