به نام خدا
این نامه بدنبال گزارش چاپ شده در شماره 53 چلچراغ31/3/1382 (صفحه پشت کنکوری ها)با عنوان(( تلاش برای عبور از پنجاه تومنی )) نوشته می شود :
نامه ای به یاد گذشته خوب
سلام به علیرضای سپهسالاری
چطوری پسر... هیچ معلومه کجایی؟چند وقت می شه که ازت خبر ندارم. سال 77 یادته؟ جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان در تهران؟هتل هویزه...طبقه 11 و 12. زمانی که من و تو و پنج نفر دیگه داور جشنواره بودیم.از 77 تا 82 می شه چند سال؟هتل هویزه رو به یاد داری؟ خیابان ویلا؟ سینما کانون... گیر کردن در آسانسور.. .یادت می آید؟ یادته امید نوریان می خواست بشینه و تو صندلی رو از زیرش کشیدی و گومب! چقدر خندیدیم ...
زمان حال کسل کننده
از کنکور نوشته ای.چیزی که من هم مثل تو درگیرش هستم و حالا من هم می خوام از کنکور بنویسم.بعد از 4-5 سال این کنکور لعنتی باعث شد که من و تو دوباره درباره یه چیز جدید نظر بدیم...
آهای تو که پشت کنکوری هستی.با توام...چیه؟ چته؟ خسته ای؟ می خوای بری مسافرت؟ دلت می خواد وقت کتاب خوندن داشته باشی؟ می خوای بری سینما؟ دلت می خواد راحت و بی دغدغه موسیقی گوش کنی؟ می خوای بدون فکر کر...
پستها
نمایش پستها از ژوئن, ۲۰۰۳
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

وقتی یک نفر داخل حباب لامپ تاب بازی می کنه شبی با توکا نیستانی اندر احوالاتِ طنز و کاریکاتور، پرسپولیس و استقلال ، محافظه کاری ، چلچراغ ، قضنفر ،مولانا ، لقمان حکیم، کارخانه لامپ سازی ، موسیقی سنتی ، آبگوشت ،پاپ وراک ، کلّه پاچه و هزار چیز دیگر . جمعه شب گفتگویی داشتم با توکا نیستانی از کارتونیست های بزرگ حال حاضر ایران به صورتِ چت. ساعت 12 شب در یاهو مسنجر قرار مصاحبه ما بود. مصاحبه خوب و لذت بخشی بود برای هر دوی ما و تقریبا تا ساعت 2 بامداد شنبه طول کشید... آنچه می خوانید ماحصل این گفتگوست: .اسطرلاب: به عنوان کسی که خیلی وقت است روزنامه و مجلّه می خوانم می توانم به جرئت بگویم که آشنایی من با شما به 6-7 سال پیش بر می گردد.زمانی که من عاشقانه طنز و کاریکاتور می خریدم... و من از آن موقع توکا نیستانی را به عنوان یک کاریکاتورست می شناسم. چرا شما از واژه کارتونیست استفاده می کنید؟ - توکا نیستانی :چون من فکر می کنم که این واژه به واقعیت نزدیک تر است.کاریکاتوریست به کسی اطلاق می شود که طراحی پرتره انجام دهد. . اصولاً تفاوت کاریکاتور با کارتون در چیست؟لطفاً بیشتر توضیح بدید. - کارهایی که ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
ناله چنگ رباب
عندلیب از عشق گل در بوستان
ناله چنگ و رباب انداختست
رباب امروزی جزو آلات زهی به حساب می آید و سازی است از جنس چوب توت و دارای قسمت های کاسه یا شکم، دسته و سر است. رباب دارای دو کاسه است: کاسه پایینی تقریباً گلابی شکل و کاسه بالایی به شکل مثلث است.سینه مثلث شکل رباب به دسته ساز وصل می شود و بر روی دسته چهار پرده به فاصله های معین بسته می شود.همچنین بر روی دسته رباب هجده وتر از جنس نخ نایلون بسته می شود.از هجده سیم بسته شده روی دسته رباب ، شش سیم اصلی به گوشی ها وصل است و دوازده سیم فرعی دیگر توسط دوازده گوشی از جنس عاج به گوشی های رباب متصل می شود.شش سیم اصلی به صورت سه سیم دو تایی با هم کوک می شوند و سیم بم رباب را با پوششی از فلز می پوشانند. سرپنجه رباب که محل اتصال سیمهاست ، به سر پنجه کله قناری مشهور است. مضراب رباب گاهی سه گوش و از پر مرغ و گاهی از جنس شاخ ساخته می شود.در دوره های اخیر رباب بیشتر سازی محلی به شمار می آید چنان که می توان به عنوان مثال از رباب بلوچی نام برد.همچنین رباب در بخشهایی از خراسان و افغانستان معمول است و نواخته می شود.
رباب در دوره ق...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
من جام جمم ولی چو بشکستم ، هیچ !
به صدای گرم احمد شاملو گوش می دادم.رباعیّات حکیم عمر خیّام بود با آواز محمّد رضا شجریان...رباعی زیبایی مرا سخت مجذوب کرد:
بنگر ز جهان چه َطرف بربستم، هیچ وز حاصل عمر چیست در دستم، هیچ
شمعِ طربم ولی چو بنشستم، هیچ من جام جمم ولی چو بشکستم، هیچ
چشمم را بستم و گوش دادم. ناگاه پیری در حال سماع در آتشکده ای دیدم.با صدای تار و تنبور می رقصید و دور می زد و جام می را با دستش بالا و پایین می برد. چاکران و مریدان پیر صف در صف نشسته بودند و گوش و دل در احوال پیر داشتند. پیر رقصان نزدیک من آمد و جام را به من نشان داد.عالمی در آن نمایان شد.احوال ملک دارا را بر من عرضه کرد. پیر دو سه قدم به عقب رفت ، چرخ بلندی زد و جام می را بالا برد وناگاه به زمین کوفت... صدای تنبور و تار فرو نشست و سکوت حکمفرما شد.قدح هزار تکه شد و بشکست و می آن ریخت و ...هیچ!
جلو رفتم و روی زمین را نگاه کردم.هیچ نبود جز چند تکه شکسته و زمینِ می آلود.نگاهی به پیر کردم .پیر هم مرا نگاه کرد.باز هم عقب رفت و دستهایش را بالا برد و آسمان را نگاه کرد.به یکباره نوای تنبور و...