پست‌ها

موسیقی‌دان دیروز و امروز

تصویر
در دوران پس از اسلام در تاریخ ایران نام‌ شخصیت‌های متعددی به عنوان مفاخر و مشاهیر به چشم می‌خورد که در علوم مختلف زمانۀ خودشان صاحب تبحر و تخصص بوده‌اند. مشخصۀ غالب در میان این افراد، تسلط همزمان آنها به علوم مختلف نظیر ریاضیات، نجوم، فلسفه، موسیقی، عرفان و غیره است. نکتۀ قابل تامل اما اینست که آیا باید تمامی این افراد را اساتید ِ دارای قوۀ خلاقه در تمامی علوم زمان خود دانست یا اینکه از تشابه و پیوند در میان ِ علوم مختلف در عصر قدیم سخن گفت؟ تفکیک علوم مختلف نظیر موسیقی در طول سالیان دراز و تغییر و تکامل آنها را می‌توان با نگاهی گذرا به موسیقی دیروز و امروز ایران و بررسی المان‌هایی از قبیل ریتم بررسی کرد. در اینجا با ذکر چهار ویژگی به بیان تعریف دیروز و امروز از موسیقی و ارتباط آن با ریاضیات می‌پردازیم و مثال‌هایی در مقوله ریتم ذکر می‌کنیم: پیچیدگی مشخصه بارز ریاضیات و آنچه این علم را برای بخشی از جامعه غیرقابل درک و خسته کننده جلوه میدهد وجود پیچیدگی است. ریتم‌های قدیم در موسیقی ایرانی تحت عنوان "ادوار ایقاعی" دارای پیچیدگی بسیار زیاد در مقایسه با ریتم‌های امروزی و ر...

آیریلیق

تصویر
راز به دل نشستن ترانه‌های رشید بهبوداف در گام نخست به نظر من صدای بی‌نهایت زیبای اوست که او به درستی می‌داند چگونه از آن استفاده کند. مثال مشابه آن در موسیقی فارسی صدای غلامحسین بنان است که در لطافت و زیبایی بی‌نظیر است. رشیدبهبوداف بر حسب کلام تصنیف، صدایش را تزئین می‌کرد. ضمن اینکه ارکستر چیره دست آذری هم با تنظیم‌های زیبایی که برای آهنگ‌ها انجام شده بود ترانه‌های رشید بهبوداف را برای همیشه جاودانه کرد. ترانۀ "آیریلیق" از ترانه‌های بسیار مشهور در نزد آذری‌هاست که تقریباً هر خواننده آذری زبان آن را خوانده و هر کسی که به موسیقی آذربایجان علاقه داشته آن را از بر کرده و هر نوازنده‌ آذری آن را با سازش نواخته است. این آهنگ در مقام "بیات شیراز" از جمله معروفترین اجراهای رشید بهبوداف هم هست. متن ترانه به سیاق همیشگی ترانه‌های موسیقی ایران و آذربایجان از "فراق و جدایی" سخن می‌گوید. اجرای دیگری از این ترانه با ساز "بالابان" توسط حسین حمیدی هم برای من بسیار دلنشین بود. تصمیم گرفتم این آهنگ را با یکی از دوستانم در آلمان ضبط کنم. مرجع اصلی من برای یادگیری...
دوست دورگه رومِش، دوست دو رگۀ هندی-انگلیسی من بسیار شوخ طبع است. مادری از هند و پدری از انگلستان دارد و خود به تنهایی در آلمان کار می‌کند. او با همه افراد شوخی می‌کند و شوخ طبعی را دست‌اندازی برای دوستی با دیگران قرار می‌دهد. شوخی‌هایش گاه حالتی از آزار به خود می‌گیرد به گونه‌ای که طرف مقابل را وادار به مقابله به مثل می‌کند و این برای او آغاز دوستی‌های جدید است. مانوئل، دوست دورگۀ اسپانیایی-آلمانی من بسیار متفکر است. مادری از جنوب اسپانیا و پدری از غرب آلمان دارد. هیچ‌گاه ندیدم که با صدای بلند بخند. همواره آرام و سنگین قدم برمی‌دارد و در مواقع پیروزی لبخند می‌زند. در شطرنج بسیار تبحر دارد و همیشه مرا در بازی‌های رودررو شکست می‌دهد. در آخرین بازی و در حالی که او را به چالش کشیده بودم قدرتنمایی کرد، مرا به درون یک دام کشید و پس از گرفتن همه مهره‌هایم شکست داد. تونی، دوست دورگۀ فرانوسی-ولزی من بسیار نازک طبع و رویاپرداز است. پدری از شمال فرانسه و مادری از ولز دارد. او گاهی مرا به خانه‌اش دعوت می‌کند و از من با چای انگلیسی همراه با شیر و شیرینی تندی با طعم زنجبیل پذیرایی می‌کند. آنگاه آهنگ...
تصویر
دوست عزیزم سینما بعد از گذشت دو ماه از مهاجرت به آلمان موفق به دیدن هفت فیلم شده‌ام که سه تا از این فیلم‌ها را در سینمای دانشگاه (Uni Kino) دیده‌ام. و حالا بعد از گذشت این دو ماه فکر می‌کنم که با سینما آشتی کرده‌ام و هر دعوتی را برای دیدن یک فیلم به راحتی رد نمی‌کنم. 1- Micmiacs کمدی فانتزی کارگردان فرانسوی Jean-Pierre Jeunet که با فیلم Amélie به شهرت رسید این بار راوی یک داستان هیجان انگیز است. شیوه روایتگری خاص کارگردان همانند دو فیلم قبلی او یعنی "آمیلی پولن" و "یک نامزدی خیلی طولانی" در اینجا هم دیده می‌شود. نوع حرکت خاص دوربین و استفاده اغراق شده از پلان‌های فانتزی که هر کسی را عاشق فیلم‌های ژونه می‌کند. *** 2- Todo Sobre Mi Madre "همه چیز درباره مادرم" فیلمی بود از پدرو آلمادوار که در بین فیلم‌های اخیر او از نگاه من جا مانده بود. نسخه خانگی این فیلم را روی کامیپوتر شخصی و با کیفیت متوسط دیدم که هیچ از جذابیت فیلم نکاست. سوژه همانند همه فیلم‌های آلمادوار یک سوژه اجتماعی بود و حول محور پردازش شخصیت دو مادر می‌چرخید که یکی پس از از دست دادن فرزندش به م...
تصویر
می‌شنوی هر آنچه را که بر زبان من جاری می‌شود؟ دوید تا به مترو برسد. قطار را گرفت. به محض داخل شدن عینکش بخار کرد. جنبش آرام و محو آدم‌های ناآشنا را دید. یک ایستگاه تا خیابانی که منتهی به خانه می‌شود بیشتر راه نبود. در خیابان پشت چراغ قرمز ایستاد. دکمه انتظار را فشار داد. چراغ که سبز شد در گذر از خیابان زیر لب گفت: "می‌شنوی هر آنچه را که بر زبان من جاری می‌شود؟" و کمی بعد... - خدا رحمتت کنه. چقدر دلم برات تنگ شده *** کلید را در قفل چرخاند. در آسانسور را باز کرد. زیپ کاپشن را پایین کشید و کلاه را از سر برداشت. E-1-2-3-4-5 در اطاق را باز کرد. روی صندلی نشست. کامپیوتر را روشن کرد. قطره‌ای اشک از گوشه چشمش سر خورد... با خودش فکر کرد: "می‌شنوی هر آنچه را که بر زبان من جاری می‌شود؟" و کمی بعد نوشت: - خدا رحمتت کنه. چقدر دلم برات تنگ شده
تصویر
شیوه قُدما در نوازندگی سه‌تار در مدت سال‌هایی که از مسعود شعاری درس سه‌تار گرفتم هر روز آرزو می‌کردم که این هفته باز هم درسی از اساتید قدیم سه‌تار بگیرم و حتی گاهی کار به خواهش و تمنا هم می‌کشید. به شوخی می‌گفتم که من چهار بُت دارم: ابوالحسن صبا، سعید هرمزی، یوسف فروتن و احمد عبادی. مسعود شعاری از بین این چهار نفر احتمالاً به جز صبا مابقی را از نزدیک دیده بود و محضر آنها را درک کرده بود. ضمناً به خاطر اینکه مدت زیادی از عمر هنری‌اش را صرف بازسازی آثار همین افراد کرده بود با شیوه آنها کاملاً آشنایی داشت و چهار رویه مختلف در اجرای آثار هر کدام از این افراد برای من در نوازندگی استادم مشهود بود. پایه چهارمضراب‌های صبا به شیوه درویش خان با مضراب پروانه (ΛVΛ ΛVΛ) شکل می‌گرفت در حالیکه چهارمضراب‌های عبادی پایه دیگری داشت و همگی پشت سر هم راست و چپ (ΛVΛVΛV) بود. نوازندگی هرمزی دارای صدادهی خاص در نواخی مختلف کاسه سه‌تار بود که این صدادهی و ریتم خاص چهارمضراب‌ها امروزه در آثار بهترین شاگردش محمدرضا لطفی مشهود است و بالاخره نوع آهنگسازی فروتن در این میان دارای شیوه‌ای منحصر به فرد بود که تنها مض...
تصویر
زندگی نو مختصری درباره جریانات مهاجرت و تفاوت در فراسوی مرزها بعد از یک ماه و 12 روز دست به قلم شده‌ام. اینجا آلمان است و در این مدت در اطاق دانشجویی‌ام در شهر بوخوم زندگی کرده‌ام. زندگی یکباره دچار تغییر شده است. آدم‌ها عوض شده‌اند و دیگر آشنایی این اطراف نیست. مغازه دار و همسایه و همکلاسی زبان مرا نمی‌فهمند و برنامه‌های تلویزیون فرق کرده است. هوای این‌جا تمیز و شفاف است و انسان‌ها عموماً بی‌پیرایه و ساده‌اند. مترو سر وقت می‌آید و اتومبیل‌ها بوق نمی‌زنند. آدم‌ها پشت چراغ قرمز می‌ایستند و راننده‌ها حق تقدم را رعایت می‌کنند. هنگام بارش باران آب به سر و روی عابران پاشیده نمی‌شود. مغازه‌دار ها همگی از خرید شما سپاسگذارند و هنگام ترک مغازه با شما خداحافظی می‌کنند. مسئول اداره پست خود را موظف به حل مشکل شما می‌داند و کارگر شهرداری با جدیت همه برگ‌ها را - تک‌ به تک - از روی زمین جمع می‌کند. خانه‌ها شیروانی و کوچک است. اینجا کسی برج نمی‌سازد. و همه سعی می‌کنند منزلشان را با تزئیناتی هرچند جزئی آراسته کنند. اینجا کسی جرات خلاف ندارد. اینجا کسی پنهانی تفریح نمی‌کند. اینجا کسی بیشتر از حقش نمی‌خ...