دوست عزیزم سینما
بعد از گذشت دو ماه از مهاجرت به آلمان موفق به دیدن هفت فیلم شدهام که سه تا از این فیلمها را در سینمای دانشگاه (Uni Kino) دیدهام. و حالا بعد از گذشت این دو ماه فکر میکنم که با سینما آشتی کردهام و هر دعوتی را برای دیدن یک فیلم به راحتی رد نمیکنم.
1- Micmiacs
کمدی فانتزی کارگردان فرانسوی Jean-Pierre Jeunet که با فیلم Amélie به شهرت رسید این بار راوی یک داستان هیجان انگیز است. شیوه روایتگری خاص کارگردان همانند دو فیلم قبلی او یعنی "آمیلی پولن" و "یک نامزدی خیلی طولانی" در اینجا هم دیده میشود. نوع حرکت خاص دوربین و استفاده اغراق شده از پلانهای فانتزی که هر کسی را عاشق فیلمهای ژونه میکند.
***
2- Todo Sobre Mi Madre
"همه چیز درباره مادرم" فیلمی بود از پدرو آلمادوار که در بین فیلمهای اخیر او از نگاه من جا مانده بود. نسخه خانگی این فیلم را روی کامیپوتر شخصی و با کیفیت متوسط دیدم که هیچ از جذابیت فیلم نکاست. سوژه همانند همه فیلمهای آلمادوار یک سوژه اجتماعی بود و حول محور پردازش شخصیت دو مادر میچرخید که یکی پس از از دست دادن فرزندش به مادر کوچکتر با ایفای نقش Penélope Cruz کمک میکند تا علیرغم ابتلا به ایدز فرزندش را سالم به دنیا بیاورد و پس از مرگ مادر ِ جوان خود سرپرستی او را بر عهده میگیرد. یار جدانشدنی آلمادوار یعنی آلبرتو ایگلسیاس همانند همیشه موسیقی زیبایی برای این فیلم ساخته است و تلفیق آن با زبان زیبای اسپانیایی شیوایی بی حد و حصری به فیلم میبخشد.
***
3- Inception
در صف شلوغ سینمای دانشگاه بوخوم عده زیادی ایستادهاند تا این تحفه از راه رسیده هالیوودی را داغ داغ ببینند. فیلمی قابل تحسین و تاثیر گذاری که برای برای من یادآور ماتریکس بود این بار با نقش آفرینی دیکاپیرو در برابر چشمان بینندگان به نمایش درمیآمد. فیلمنامه پیچیده و پر از جلوههای بصری ناب بار دیگر قدرت بیپایان سینمای هالیوود را به نمایش گذاشت گرچه باز هم نتوانست مرا قانع کند تا آن را بر زیباییهای ذاتی و احساسات سرشار فیلمهای اروپایی برتری دهم. Inception با تعریفی خاص از یک دنیای ناشناخته ما را به این فکر وا میدارد که دنیا همان چیزی نیست که ما میبینیم و ممکن است در پس هر تصویر گذرا از ماورای دیدمان دنیایی با قوانین فیزیکی خاص خود وجود داشته باشد.
4- Nine Songs
این فیلم ناگهان در میان آرشیو فیلمهایی که از دوستم گرفته بودم خودنمایی کرد. نُه سکانس پیدرپی و متناوب از اجراهای موسیقی هاردراک و رابطه یک پسر و دختر. فیلمی کاملاً اروتیک که روایتگر این رابطه نه چندان عاشقانه و بیشتر تابع احساسات است و بدون تعارف آنچه در سر اکثر جوانان امروز دنیا میگذرد را تصویر میکند. فیلمی ستایش شده از سوی داوران جشنواره کَن که مرا هم به شدت تحت تاثیر قرار داد.
***
5- Le Petit Nicolas
فیلمی کودکانه و بینهایت شیرین بر اساس داستانهای نیکُلا کوچولو نوشته رنه گوسینی و تصویر سازیهای ژان ژاک سامپه. بیشترین چیزی که مرا ترغیب به دیدن این فیلم کرد یادآوری خاطرات پنج جلد کتاب رنگارنگ ماجراهای نیکُلا کوچولو و نیز پیشنهاد یکی از رفقا به دیدن فیلم بود. این فیلم خوش ساخت بارها مرا از ته دل خنداند و آخر سر به خوابی خوش فرو برد.
***
6- Mar Antado
""دریای درون" برنده جایزه آکادمی آمریکا به عنوان بهترین فیلم خارجی. فیلمی قدیمی که فرصت دیدنش دست نداده بود. بازی استثنایی هنرپیشه محبوبم Javier Bardem در نقش یک معلول قطع نخاعی که خواستار مرگ خویش است بسیار تاثیر گذار است. جالب آن که با فاش شدن این درخواست، دو زن، یکی تحصیل کرده و مترقی و دیگری عامی و بیسواد عاشق او میشوند اما هیچ یک نمیتوانند او را تصمیمش منصرف کنند. این فیلم برای من جلوه تمام عیاری از بیپایان بودن سختیهای زندگی و نیز بیپایان بودن قدرت ذاتی هر انسان بود که لزوماً رای بر برتری هیچ کدام نیز نمیداد. فیلم به زبان اسپانیایی است که گاهاً با زبان کاتالان هم تلفیق میشود.
***
7- The Lost Boys
کمدی ترسناک ساخته Joel Schumacher که به دوران فیلمسازی او قبل از فیلم بَتمن مربوط میشود. فیلم با ارائه تصویر کاملی از دهه هشتاد میلادی برای من بسیر جذاب بود گرچه تلفیق سینمای وحشت با سینمای کمدی گاهی آن چنان شک برانگیز بود که ساختار فیلم را زیر سوال میبرد. به هر حال فیلم را یک شوخی بامزه از کارگردان بزرگ سینمای هالیوودی تلقی کردم و سینمای دانشگاه را با رضایت تمام ترک کردم و این در حالی بود که برایم اثبات شده بود که قطعاً راهی برای بازگشت یک Vampire به دنیای انسانها وجود دارد!
پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر