پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۰۹
تصویر
در صبح مرطوب جنگل انگار درختان نفس می‌کشیدند سوار شد و از خانه سرازیر شد به سمت چهارراهی که نبش آن اداره بود. صبح که می‌رفت خواب آلوده بود و روی دوچرخه که می‌نشست باد سرد به صورتش می‌خورد. خواب از سرش که منگ آن بود ربوده می‌شد و انگار از گوشهایش بیرون می‌ریخت. چون مسیر رفت سرپایین بود کافی بود ترمز را محض اطمینان نگه دارد و دوچرخه خودش مسیر اداره را بلد بود. به اداره که می‌رسید شالی را که دور سرش پیچیده بود باز می‌کرد و برای لخظاتی صورتش در هجوم سوز زمستانی قرار می‌گرفت. یک بار هنوز اولهای یخ‌بندان روی یخ سر خورده بود و پخش زمین شده بود. یکی دو نفری کمکش کرده بودند که زخمش دستش را تمیز کند و گِل شلوارش را پاک کند. سر کار که می‌رسید گوش‌هایش سوت می‌زد. کتش را که درمی‌آورد انگار پس مانده سوز و سرمای صبح از درزهایش فرار می‌کرد. به اداره که می‌رسید دیگر مال خودش نبود. باید کار می‌کرد. چای تلخ و بدمزه اداره سرش را به درد می‌آورد و دلش را آشوب می‌کرد اما لااقل جلوی خواب‌آلودگی‌اش را می‌گرفت. چشم در چشم همکارانش نمی‌شد. از گفت و گوهای اجباری اجتناب می‌کرد و با کسی گرم نمی‌گرفت. ساعت 5 برایش ا...
تصویر
طلسمت می‌کنم! اهواز، موتور هزار، ویدئوکلوپ، بارسلون، تنبلی‌های سعید‌زاده، قهوه‌خونه عمو حسن، کارون پراید، شیرینی برای آقای صرّاف، کیانپارس، برق گرفتگی خفیف در پست شمالغرب، جاده ماهشهر-بندر امام، کوت‌عبدالله، گاومیش و آخر از همه دیوانه‌ای به اسم Scrimin' Jay Hawkins که سوغاتی‌های من بود از این شهر جنوب غرب. دیوانه به مفهوم واقعی کلمه. موسیقی که قبلاً یک اجرای Hard Rock از آن را که توسط Marylin Manson اجرا شده بود شنیده بودم و حالا اجرایی نزدیک به موسیقی Jazz به سبکی کاملاً محیرالعقول و خواننده‌ای درک ناشدنی. دیوانه‌ام کرده بود. عربده کشیدن و قهقهه‌هایش فقط مخصوص سیاهی از نوع خودش بود. هیچ Sense خاصی روی صحنه نداشت. نه نسبت به نوازندگانی که برایش می‌نواختند و نه نسبت به تماشاچیانی که تشویقش می‌کردند. از طلسمی سخن می‌گفت که روی معشوقش گذاشته بود. طلسمت می‌کنم چون مال منی. و ناگهان شروع می‌کند به زبانی من‌درآوردی حرف زدن، شکوه و گلایه کردن و کم مانده گریه کند. عاشقش شدم.
تصویر
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد کنسرت گروه گوشه با یاد پرویز مشکاتیان با مقدمه کوتاهی آغاز کرد. از روزهای خوشش با استادش گفت. مشکاتیانی که دیگر نیست. "سفر کرد و ز ما یاد نکرد". سپس یک دقیقه سکوت و آنگاه اولین مضراب روی سنتور.... سیامک آقایی اجرای شب اولش به یاد پرویز مشکاتیان را با تکنوازی آغاز کرد. قطعاتی ضربی و یا غیر ریتمیک در دستگاه شور و آوازهای وابسته‌اش نظیر ابوعطا و کردبیات و ... اجرایش رنگ و بوی اجراهای سالهای جوانی مشکاتیان را داشت. بعضی قطعات را هم از خود او نواخت. ضرب آهنگش زیبا بود و جملاتش لحن داشت. گاه با ابهت می‌نواخت و گاه لطیف. اجرایش در بین جملات کمی سکوت بیشتری می‌طلبید تا شنونده آنها را بهتر درک کند. هر چه که بود غم در خود داشت و شرح حال فراق می‌گفت. *** در بخش دوم اجرای کنسرت "یاد باد" به یا پرویز مشکاتیان، سالار عقیلی و پدرام خاورزمانی هم با سیامک آقای همراه شدند تا شنونده رپرتوار جالبی در دستگاه نوا باشیم. پیش درآمد نوا که برداشتی بدون کلام از تصنیف "مدامم مست" بود آغاز گر برنامه شد. سپس ساز و آواز نوا، اجرا را به سمت تصنیف مدامم ...
تصویر
عشق لرزه، خزیده کنج تالار چهارسو حس کردم که سایش روح دو انسان، ناخواسته چگونه موجب لرزشی وحشتناک می‌شود. تنشی که دو روح را همچون لبه زبر سوهان بر هم می‌ساید و آنگاه که لغزش لایه‌های روح پایان یافت دیگر چه بسا که برای بازگشت به عشق از دست رفته دیر باشد. "عشق لرزه" گویای این واقعیت بود که در این جهان فرصت بسیار اندک است. جهانی که به چاه فاضلاب تشبیه شده است مکانیست برای ما که ناپاکیم و ناچار به عاشق شدن، دوست داشتن و مهر ورزیدن. فرصت آن قدر کوتاه است که حاصل یک عمر زندگی در کوتاه کلامی از دست می‌رود و یا آنچه در افقی روشن در پیش چشم است ناگاه در غرش صاعقه‌های غرور نیست می‌شود. با "عشق لرزه" می‌شد تفکر کرد. دیدن صحنه‌های زیبایش وقتی که چهارزانو کف تالار چهارسو نشسته باشی و از خاک صحنه سهمی هم تو ببری دو چندان لذت بخش است. و نویسنده - اریک امانوئل اشمیت- به هر جایی سرک می‌کشد تا از زبان هر دلی سخنی گفته باشد: مرد و زنی، پیر و جوانی، سالم و مریضی. پس از اتمام اجرا روی سنگفرش خیابان انقلاب از جلوی شیرینی فروشی فرانسه که گذشتم هنوز غرق فکر بودم. از بازی شگفت انگیر بهن...