اپرای عاشورا، تعزیه عروسکی اپرا تلفیق تئاتر و رقص و موسیقی است یا به عبارتی نمایش داستان سرایی موزیکال. حیطه کاری بهروز غریبپور در امر تئاتر به دو بخش نمایش با حضور بازیگران و نیز نمایش عروسکی خیمهشببازی تقسیم پذیر است. از کارهای عروسکی غریبپور قبلاً اپرای عروسکی رستم و سهراب را دیده بودم. آهنگسازی این اپرا بر عهده لوریس چکناواریان بود. شاید تنها نکته منفی این اپرا لهجه ارمنی خوانندگان بود که اشعار شاهنامه را با لهجه ارمنی میخواندند. در اپرای عاشورا این نقیصه به نحو تحسین برانگیزی رفع شده بود. موسیقی اپرای عاشورا توسط بهزاد عبدی و به همراهی خوانندگان مطرح ایرانی شکل گرفته است که ارکستر ناسیونال کیف هم به رهبری ولادیمیر سیرنکو آنان را یاری کرده است. مصطفی محمودی خواننده فارسی و کردی گروه موسیقی نور در نقش محتشم کاشانی رُل اصلی آوازه خوانان را ایفا کرد. علی خدایی از خوانندگان مکتبخانه میرزا عبدالله و خواننده اثر صبح سحر با صدای زیبایش در نقش امام حسین خواند و محمد معتمدی خواننده اصلی گروه شیدا آوازهخوان نقش حُر در اپرای عاشورا بود. موسیقی اثر برخاسته از دستگاههای موسیقی ایرانی ...
پستها
نمایش پستها از ژانویه, ۲۰۰۹
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
رقص و شادمانی به سبک کوبایی در کافه Buena Vista + پادکست در دهه 1940 میلادی کافه ای در هاوانا پایتخت کوبا وجود داشت که بهترین محل برای رقصیدن، دود کردن یک سیگار برگ و صرف یک نوشیدنی گرم یا سرد بود. این کافه معمولاً محل ملاقات موزیسین هایی بود که در اونجا برنامه اجرا می کردند. این کافه رو به خاطر مردمی بودنش Buena Vista Social Club نامیده بودند. اما عمر این کافه دیری نپایید و در اواخر دهه چهل میلادی تعطیل شد. این تعطیلی قریب به پنجاه سال طول کشید تا در 1990 یک اتفاق ویژه موجب شود که نام این کافه این بار در سطح جهان بر سر زبان ها بیافتد. ادامه مطلب به همراه پادکست شنیداری مرتبط در وبسایت پندار.نت. بخوانید بشنوید
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
باغ آلبالو، درست وسط صحنه بودم! شگفت انگیز بود! تجربهای جدید با نمایشنامهای از چخوف به نام باغ آلبالو. در حالیکه انتظار داشتم وارد سالن نمایش شوم و پردهها کنار روند و نمایش شروع شود حضور مرد آکاردئون به دست و زن و مرد راهنما کاملاً غافلگیرم کرد. در حقیقت این زن و مرد که یکی ایرانی و دیگری انگلیسی بودند از طرف بنگاه املاکی در روسیه مامور فروش باغ آلبالو بودند. و من فهمیدم که الان در خانه نمایش اداره تئاتر نایستادهام بلکه در باغ آلبالو هستم! مرد و زن راهنما دست من را میگرفتند و جاهای مختلف این باغ و امارت پرشکوهاش را به من نشان میدادند. و شگفت اینکه اعظای این خانواده متمول اما ورشکسته روس چندان توجهی به بدهیهایشان نداشتند و با بیخیالی محض از روزهای پایانی اقامتشان در باغ آلبالو لذت میبردند. گویی باورشان نمیشد که باغ آلبالو تا چند روز دیگر به مزایده بانک خواهد رفت. صحنه اول در اطاق نشیمن شکل گرفت. صحنه بعدی در حیاط اجرا شد و صحنه پایانی هم در اطاق پذیرایی. در بین این صحنهها اتفاقات جالبی هم در راهرو ها و آشپرخانه میافتاد. بازی مادام راونسکایا مالک باغ توسط Maureen Brayan و ن...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
هفتخوان رستم، چو ایران نباشد تن من مباد حالا که چهار نمایش در تالار چهارسو دیده بودم دیگر تالار وحدت حکم بهشت برایم داشت. فضای بزرگ و باز و آرام! و دیدن نمایش هفتخوان رستم از بالکن دوم لذت ویژهای داشت که نظیرش را فقط در نمایش لیلی و مجنون اثر همین کارگردان تجربه کرده بودم. شگفت اینکه با توجه به محدودیت اجرا - فقط 2 اجرا- سالن باز هم پر نبود. نمایش به شیوه روایتی شاهنامه با تصویر سازی کیهان خداوندی و داستان آفرینش آغاز شد. گذار سیمرغ بر جهان، رویش و زایش و کوهی بلند و سفید به نام دماوند. و آنگاه انسان... *** رامشگر مازندرانی که برای توصیف دیار مازندران به بارگاه کیکاووس آمده بود نقش خود را با شور و شوق بازی کرد اما ایرادی به کار پری صابری وارد بود و آن اینکه چرا رامشگر مازنی رقص چوب میکرد؟ حال آنکه رقص چوب متعلق به دیار خراسان است! بهتر بود طراحی رقص رامشگر بر اساس موسیقی رقصهای مازندرانی یا لااقل رقصهای گیل و طالشی انجام میشد. ضمناً در بخشی از اجرا نور پروژکتور آبی رنگ در پشت صحنه به شدت چشم را آزار میداد و نیز ای کاش اشارهای هم به سربریدن دیو سفید توسط رستم و ساختن کلاهخود از...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
خشکسالی و دروغ با طعم آنارشی یا چی شد که در تالار چهارسو شکست فکر نمیکردم وضعیت حتی بدتر از اجرای پر سر و صدای مانیفست چو باشد اما بود. صف طولانی جلوی در تالار چهارسو شکل گرفته بود و برعکس روزهای قبل در تالار هم قفل بود. جمعیت انبوهتر و فشرده تر شد و درست زمانی که نیم ساعت از موعد شروع نمایش گذشت و خبری از چرخش لولاهای در نشد خشم بعضیها جوشید و ضربات مشت و لگد بر پیکره تالار چهارسو فرود آمد و در و نرده محافظ شکست. گویا نمایش بدون حضور بسیاری از ما که بلیط به دست بودیم شروع شده بود و اینکه چه کسی توی سالن داشت اجرا را میدید من نمیدانم. با دخالت نیروی انتظامی جمعیت کمی آرام شد و کسانی که برای تماشای اجرای تالار سایه آمده بودند وارد سالن شدند و به ما هم وعده داده شد که اجرای "خشکسالی و دروغ" اثر محمد یعقوبی را در سانس دوم خواهیم دید. با کنترل بلیط وارد شدیم و در محل ورودی چهارسو صف درازی تشکیل شد و این در حالی بود که بیشتر از یک ساعت و نیم به شروع سانس دوم اجرا مانده بود. در این فاصله چون تنها بودم موزیک گوش دادم. "سیاحت نامه" اثر گروه کنستانتینوپل. با نزدیک شدن ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
متابولیک، انبوه تعریف نشدههای انسانی در شرایطی که به افتخار حضور میهمانان خارجی، جناب پسیانی نریشن فارسی نمایش متابولیک را به زبان انگلیسی بدل کرده بود به دیدن متابولیک رفتم. طبق معمول صف درازی مقابل در چهارسو شکل گرفت و پس از گذشت زمان صف دوم که ویژه خبرنگاران و مهمانان ویژه خارجی بود هم تشکیل شد. به این ترتیب با ورود این قشر از تماشاگران دیگر چندان جای خالی در سالن موجود نبود. به زحمت در ردیف آخر نشستم. آتیلا پسیانی اعلام کرد که متن فارسی ترجمه گفتارهای نمایش در اختیار مخاطبان ایرانی قرار گرفته است اما تاکید کرد که همه باید موبایلهایشان را خاموش کنند. حتی سایلنت را هم ممنوع کرد. به این ترتیب معلوم نشد در تاریکی محض سالن این ترجمه فارسی گفتارها را به کمک کدامین نور باید خواند. احتمالاً جمال نورانی بغلدستیهای خودمان! اما از قضای روزگار متن گفتارها از عبارات بسیار ساده و ابتدایی زبان انگلیسی تشکیل شده بود و با چنان لهجه سلیسی هم ادا میشد که معلومات انگلیسی دبیرستانی هم برای فهم آنها کافی بود. نمایش شروع شد. فضایی وهم انگیز بر سراسر اجرا حکمفرما بود که به اعتقاد من به شیوهای خاص ب...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
مانیفست چو، وقایع نگاری شکلگیری یک عقده جزء آخریها بودم که موفق شدم خودمو به داخل سالن چهارسو برسونم. و به محض ورود افشین هاشمی با قنداق تنفنگ هلم داد که یه جایی بشینم یا به قولی بتمرگم. خلاصه نمایش شروع شد. و خب... حالا که نمایش رو در حالت نشسته با پای خواب رفته و به حالت فشرده دیدم میگم که خوب بود و تاثیر گذار. و با این شرایط که اینطور بوده پس قطعاً در شرایط عادی بهتر هم هست! شش نفر بازیگر این نمایش با هماهنگی خاصی بازی کردند و هیجان و شور و شوق زیادی هم داشتند. همگی تا حد بسیار خوبی به انگلیسی مسلط بودند- مخصوصاً ترانه علیدوستی- و به نظرم هرکدام برای نقشی که ایفا کردند مناسب بودند. و در پشت سر همه بازیگران تصویری بود به مثابه یک پدرخوانده، شاید هم ناظر کبیر که با ابهت هر چه تمام تر سخنرانیهای نمادین میکرد. احمد آقالو بود با همان چهرهای که میمیک بینظیر دارد و صدایی که همیشه گیراست. و البته همیشه هم گیرا خواهد بود. در باره بحث مفهومی تئاتر شاید ابتدا کمی سختگیرانه و سیاسی قضاوت کردم اما با گذشت زمان صحه گذاشتم که رحمانیان -کارگردان- صحنه را آنگونه که بوده بازسازی و شفافسازی ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
زمین و چرخ، خلاقیت داستانسرایی جشنواره تئاتر امسال برای من با نمایش "زمین و چرخ" شروع شد. کار عروسکی زهرا صبری. و چه انتخاب خوبی! نمایش کلاً بر مبنای داستانهای مثنوی مولوی بود. داستانهای پیر چنگی، طوطی و بازرگان، طاووسی که پرهایش را میکند و از همه مهمتر... موسی و شبان. سالن کارگاه نمایش خیلی کوچک بود طوری که تقریباً همه وسط صحنه بودند. عروسکها خیلی زیبا طراحی و ساخته شده بود و عروسکگردانی هم خیلی خوب بود. کارهای ابتکاری خانم صبری با پارچه هم خیلی جالب بود. جایی که شبان همراه با گوسفندانش دشت را طی میکرد و یا آنجا که مادر موسی فرزندش را به نیل میسپرد و یا آنجا که پیر چنگی چنگ میزد و رقاصان میرقصیدند. باز هم میگویم آفرین! این بار برای موسیقی این اثر که بسیار تاثیر گذار بود و جدای از این تئاتر هم شنیدنی بود. از سازهای متنوعی به همراه آواز استفاده شده بود و ریتمها بسیار عالی بود. و آفرین به روحیه زنی به نام زهرا خیالی صبری. که تئاترش چنین لطافتی داشت که از لطافت درونی خودش خبر میداد، آنگاه که با ما تماشاچیها همکلام شد که: ((لازم نیست موبایلها رو خاموش کنید. فقط سای...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
7:30 الی 1:45 ساعت 7 صبح. موبایل زنگ زد. بلند شدم و هیچی نخوردم. زدم بیرون و از کوچهای که خونه آرش توشه و شاید هیچ کوچهای تو تهران بالاتر از این کوچه وجود نداشته باشه پیاده گز کردم تا بعدِ 19 دقیقه رسیدم به گلاب دره و سوار تاکسی تجریش شدم. از تجریش با اتوبوس رسیدم به ایستگاه میرداماد و از میرداماد هم با مترو تا ایستگاه دروازه دولت و بعد هم یه تاکسی تا چهارراه ولی عصر. این جا تئاتر شهره و امروز پیش فروش بلیطهای جشنواره تئاتر فجر. ساعت 8:30 شده و من نفر هفتاد و سوم هستم که در صف بلیط قرار میگیرم! همه برنامه دارن. من ندارم. میگن تو اطلاعات برنامه جشنواره رو میدن. ساختمان گرد را دور میزنم تا میرسم به اطلاعات و برنامه رو میگیرم. برمیگردم تو صف. با خودم حساب میکنم تا ساعت 10 که پیش فروش شروع میشه قریب 1 ساعت مونده و اگر طول هر آهنگ به طور متوسط 5 دقیقه باشه من باید 12 تا آهنگ گوش بدم تا پیش فروش شروع بشه. بعد تا نوبتم بشه احتمالاً بیشتر هم میشه. بگیر 18 تا آهنگ. پس هدفون موبایل رفت توی گوشم و آلبوم موسیقی متن فیلم The Darjeeling Limited پخش شد. سرمای دم صبح تئاتر شهر و گرسنگی ن...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
1945، سفرهای بی بازگشت میتسوبیشی زیرو هواپیمای جنگنده میتوبیشی زیرو (Mitsubishi Zero Fighter) موثرترین هواپیمای جنگنده ژاپن در طول جنگ جهانی دوم بود. هواپیماهایی که با پیمودن طول اقیانوس از ژاپن خود را به پرل هاربر رساندند و این در حالی بود که سوختی برای بازگشت نداشتند. خلبانان از جان گذشته ژاپنی هواپیمای تحت کنترلشان را با تمام قدرت به ناوهای آمریکایی میکوبیدند. چیزی که آمریکا انتظارش را نداشت همین خودکشی یا "کامیکازا"ی ژاپنیها بود. *** هواپیمای ماکت جنگنده میتسوبیشی زیرو را صدرا به مناسب تولد 23 سالگی برایم خریده بود. ماکتی با ابعاد بزرگ (مقیاس 1 به 24) همراه با جزئیات دیوانه کننده. تسمهها و پروانهها همگی با ذکر جزئیات در کیت موجود بود و به علت جنبه آموزشی داشتن تمام قطعات پنهان نظیر اجزاء داخل کابین و موتور هم در کیت موجود بود. هواپیما دارای جزئیات ریزی در کاکپیت بود نظیر گیجهای سرعت،روغن،دما... ، دسته هدایت هواپیما، کمربند ایمنی خلبان، جلیقه نجات و غیره. رنگ زدن تمام این جزئیات بسیار وقت گیر بود و ضمناً بدنه هواپیما به واسطه مقیاس بزرگ ماکت رنگ زیادی برد که برای ی...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

پیوند شعر و موسیقی + پادکست برنامه هفتگی موسیقی شماره 4 در پندار.نت آماده شد. با صدای من در باره "پیوند شعر و موسیقی" پیوند شعر و موسیقی موسیقی، تحفه ایست نو که از روزگار کهن برای ما به ارث رسیده است. پیوند دائمی میان شعر و موسیقی این دو مقوله را از به دو مقوله جدانشدنی تبدیل کرده است. در مباحث امروزی تر ارتباطاتی میان موسیقی و معماری نظیر یافتن وجوه مشترک نظیر دستگاه و گوشه در هر دو مقوله کشف و ارائه شده است. و یا در مرتبط سازی موسیقی و ریاضیات شباهت های شگفت انگیزی یافت می شود که ما را به تحیر وا می دارد و تا آنجا پیش می رود که موسیقیدان جهانی ما، کیهان کلهر، آشنایی با ریاضیات را از ملزومات فراگیری موسیقی می داند. اما بحث شعر و موسیقی بحثی به مراتب گسترده تر، عینی تر و جذاب تر است. برای مشخص کردن وزن در موسیقی از "اتانین" و برای مشخص کردن وزن در شعر از "عروض" استفاده می کنیم. اتانین بر اساس کشش نت ها تعریف می شوند و به کمک آنها می توان هر ریتم از موسیقی را بدون توجه به ملودی اش خواند. چهار نمونه از اتانین کشش ها به شکل زیر است: نت سیاه: تن (TAN) چنگ...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
شیرینی تانگو نشسته بود روی صندلی چوبی، ویلن به دست دختری زیبا و با لباسی سرخ و بازوهایی برهنه و موهایش بافته از پشت و دامنی پْر چین و مردی آن طرف تر ایستاده با ته ریش آکاردئون به دست و من صدای موسیقی تانگوی او را با طعم ویلن این دختر با بازوهای زیبایش دوست دارم طعمی مثل طعم شکلات داغ با خامه و از عبور و مرور در دایره هفت رنگ خیال کس دیگری می آید با لباس کولیها اوه زنی چاق با خال درشت روی گونهاش و دامنش چه رنگ و وارنگ ویلن و آکاردئون شروع به رنگپرانی کردند مثل اینکه زن کولی آوازه خوان باشد صدایش بیحیاست و بیشرم به زبان عبری میخواند و وجهه ای از سلیطگی در امواج کلامش پردهدری میکند مثل طعم پای سیب که همراه با زنجبیل و هِل باشد خندهای کرد همراه با بوی تند مستی و باز آوازش عصیان کرد و دختر ویلن نواز با نگاهش که در نقطههای نامعلوم ذهن پرسه میزد آرشه کشید و چه معصوم مینمود صدا انگار نوازش نور است که از خلال مه گریخته باشد و مرد آکاردئونی گویا با نگاهش به جستجوی دورترها رفته است تنش بافشار کلیدها پیچ و تاب میخورد توگویی در تلاش برای یافتن چیزی در افق دوردست باشد و در این همهمه نا...
- دریافت پیوند
- فیسبوک
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها

رِنگ، موسیقی رقص قاجاری + پادکست سومین برنامه هفتگی پادکست + مقاله من با عنوان رِنگ، موسیقی رقص قاجاری امروز روی سایت پندار قابل شنیدن است. رِنگ، موسیقی رقص قاجاری همراه با بحثی درباره فُرم در موسیقی سنتی در قدیم رپرتوار اجرای موسیقی سنتی عبارت بود از: پیش درآمد، درآمد، چهارمضراب، آواز، تصنیف و رِنگ. از میان این فرم ها "آواز" غیر ریتمیک است و مدت زمان زیادی از اجرا به آن اختصاصی دارد و به معنی اجرای قطعات بدون وزن به وسیله صدای انسان همراه با جواب آن به وسیله یک ساز است. اما مابقی این فرم ها دارای ریتم هستند. پیش درآمد معمولاً دارای ریتم سنگین 2، 3 و4 و یا 6 ضربی است که به طور اجمالی صورتی کلی از دستگاه مورد نظر که برای اجرا در نظر گرفته شده را به نمایش می گذارد. به طور مثال در پیش درآمد ماهور ساخته "رکن الدین خان مختاری"، آهنگساز ابتدا هسته اصلی دستگاه ماهور شامل "درآمد، گشایش و داد" را معرفی می کند. سپس به "دلکش" که یکی از گوشه های اساسی دستگاه ماهور است می رود و در پایان با ریتمی تند به گوشه "عراق" گریز می زند. ریتم های دیگری هم از ف...