پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۰۴
تصویر
سفرنامه کاشان مسافرتی دانشجویی به کاشان همراه با بازدید از ابیانه و قمصر امسال سال پرمسافرتی بوده است. ابتدای سال به مشهد رفتم، سپس راهی آذربایجان شدم و حالا برنامه ای برای مسافرت به کاشان پیش آمده است. این برنامه از طرف دانشگاه ترتیب داده شده و مسافرتی یک روزه برنامه ریزی شده است. حرکت ما با اتوبوس و راس ساعت شش صبح از ابتدای خیابان گاندی خواهد بود. همه اینها را استاد درس اصول و مبانی معماری و شهرسازی گفت، دوست خوب من آقای گل آذری نژاد. برنامه مسافرت، بازدید از بناهای معماری و دارای قابلیت بررسی از لحاظ معماری و سازه است. پنجشنبه بعد از به اتمام کلاسم از دانشگاه به کرج برگشتم تا وسایلم را برای سفر آماده کنم. شب هنگام، کرج را به مقصد تهران ترک کردم تا شب را در خانه صدرا سپری کنم. انصافاً اگر بخواهم خودم را راس ساعت شش از کرج به خیابان گاندی برسانم کمی سخت خواهد بود. راستی صدرا دوست من است و در سفر به کاشان همسفر من خواهد بود. . پنجشنبه، 31 اردیبهشت 1383، کرج شروع یک مسافرت در تاریکی، یک شب بی خوابی محض وسایل مسافرت از قبیل دوربین و مینی دیسک و یک لباس گرم را آماده کرده ام....
تصویر
این یک داستانه... نه هیچ چیز دیگه فکر می کنی اگر جواب سوالی رو در مورد کاری که باید انجام می دادی و انجام ندادی، ندی باعث می شی که طرف مقابلت رو در جدال میان انجام دادن و انجام ندادن اون کار که به مسئولیت تو مربوط می شه کمی به شکست نزدیک کنی؟ شکستی که اگه به واقعیت تبدیل بشه اونوقت تو برای همیشه می تونی اون کار رو انجام ندی... خواننده عزیز! فکر کنم یه مقدارگفته ام نامفهوم بود. دوباره برمی گردم از اول... تو جواب یه سوال رو ندادی... اون سوال چیه؟ یک سوال در قبال یک درخواست... نه! در قبال یک وظیفه. وظیفه ای که تو اونو انجام ندادی و حالا مورد مواخذه ای. حالا به این سوال جواب نمی دی. می خوای از این مواخذه خیلی آرام بگذری و وانمود کنی که قدرت تو باعث این شده که به این مواخذه حتی توجه هم نکنی. حالا یک جدل شکل می گیره. بین توی مسئول و اون کسی که تو در قبالش مسئولیت داری. اون از تو سوال می کنه و تو جواب نمی دی. ساکتی. ساکت ِ ساکت. بدون هیچ کلمه ای فقط مشغول کار خودتی. و اون طرف شاید جرات نمی کنه و شاید هم احترام خیلی زیادی برات قائله که سوالش رو دوباره تکرار نمی کنه. یا اگه می کنه لحنش رو...
تصویر
ساقی ِ ماه روی ِ مشکین موی اولین بار ترجیع بند هاتف اصفهانی را در کتاب فارسی دوره دبیرستان خواندم. بند چهارم و پنجم آنرا. چشم دل باز کن که جان بینی ... اما خواندن تمام آن تا همین چند سال پیش میسر نشده بود؛ زمانی که من دکلمه زیبای بند اول و سوم آنرا در نرم افزار شعر دُرج با صدای مانی نوری گوش دادم. باز هم گوش دادم و دوباره گوش دادم. حالا تمام ترجیع بند را حفظ شده ام و همیشه با خواندنش سرشار می شوم. لذت می برم. بی نهایت لذت می برم. از اعماق وجودم این ترجیع بند را می ستایم. روی لینک زیر کلیک کنید. شما هم بخوانید و بشنوید و لذت ببرید: ساقی ماه روی مشکین موی با صدای مانی نوری ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت همین و همان دل فدای تو چون تویی دلبر جان نثار تو چون تویی جانان دل رهاندن ز دست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان راه وصل تو راه پر آشوب درد عشق تو درد بی درمان بندگانیم جان و دل بر کف چشم بر حکم و گوش بر فرمان گر سر صلح داری اینک دل ور سر جنگ داری اینک جان دوش از شور عشق و جذبه شوق هر طرف می شتافتم حیران آخر کار شوق دیدارم سوی دیر مغان کشید عنان چشم ...
تصویر
گل آقای ِ شوخ ِ شیرین کار و آخرین طنز تلخ کیومرث صابری فومنی، گل آقای شوخ ِ شیرین کار، مطرب بذله گوی خوش الحان، پیر طنز نویس روزنامه اطلاعات، مدیر مسئول نشریه گل آقا، دیروز چهره در نقاب خاک کشید. دوباره ندیدن چهره دوست داشتنی گل آقا ممکن نیست. در فراقش می گرییم. اهالی محترم آبدارخانه در سوگ اند. مرگ گل آقا طنز تلخی بود. به تلخی زهر... یادش گرامی باد. احسان شارعی