دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۸

در قلب ماه
گفتمان موسیقایی گیتار و کورا
Photobucket
بر ساحل رود نیجر، هتلی به نام Hotel Mandé در شهر بامادا در کشور مالی پذیرای دو هنرمند برجسته آفریقاست. Ali Farka Touré و Toumani Diabaté در استودیویی متحرک که در یکی از اطاق‌های این هتل برپا شده مشغول ضبط هستند. علی مبتلا به سرطان است و دوست ندارد مالی را برای ضبط موسیقی هم که شده ترک کند. آنها به گفته خودشان راحت و روان نواخته‌اند. بی هیچ مشکلی. نتیجه چه بود؟ آلبومی به نام "در قلب ماه".
Photobucket
علی فارکا در حال ضبط در استودیو موقت
***
Photobucket
مجله معروف Rolling Stones علی فارکا توره را در رده هفتاد و ششم از بین صد گیتاریست برجسته تمام دوران قرار داد. بی‌شک او بهترین نوازنده آفریقاست که به سبک محلی مالی و بیشتر از آن بلوز می‌نوازد. گاهی علی فارکا را "جان لی هوکر" آفریقا لقب می‌دهند. او با گیتارش جادو می‌کند. در سال 1994 بود که Ry Cooder گیتاریست معروف آمریکایی علی را با خود به امریکا برد. حاصل کار آنها آلبوم Talking Tmbuktu شد که برایشان جایزه Grammy Award را به ارمغان آورد. در آلبوم "در قلب ماه" علی فارکا کمتر می‌خواند و با آکوردهای پشت سر هم و تکرار شوند بیشتر به ساز کورا اجازه خودنمایی می‌دهد گویی که صدای زیبای این ساز آفریقایی است که برای ما می‌خواند.
Photobucket
آلبوم "در قلب ماه" گفتمان موسیقایی میان گیتار و کورا است. کورا سازی محلی است دارای 21 سیم و تا اندازه‌ای شبیه به هارپ. برای ساخت این ساز میوه‌ای به نام "کالاباش" - که به کدو حلوایی شبیه ولی بسیار از آن بزرگتر است - را از وسط به دو نیم می‌کنند و روی آن پوست گاو می‌کشند. سپس دو تکه چوب را به صورت صلیب از داخل این پوست رد می‌کنند. یکی از این چوب‌ها که بلند است دسته کورا را تشکیل می‌دهد و دیگری نقش نگه‌دارنده دارد. دو قطعه دیگر چوب هم تقریباً به موازات دسته اصلی در پوست فرو می‌روند که نوازنده در حین نواختن ساز را به کمک آنها نگه می‌دارد.
Photobucket
"تومانی دیاباته" بدون شک پرآوازه ترین نوازنده کورا در سطح جهان است. تومانی با اجراهای خیره کننده‌اش با این ساز تحسین و تعجب همگان را برانگیخت.
Photobucket
سرانجام اجرای بی‌نظیر آلبوم "در قلب ماه" با شرایط ذکر شده در سالهای آخر عمر علی فارکا توره گفتگوی موسیقایی زیبایی را رقم زد که در آن گاه گیتار با حفظ ریتم کورا را برای بداهه‌نوازی آزاد می‌کرد و کورا با صدای فرشته‌مانندش در ماورای خیال پرواز می‌کرد.
Photobucket

علی فارکا توره در 6 مارچ سال 2006 بر اثر سرطان استخوان در مالی درگذشت.











پنجشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۸

آب‌دوغ‌خیار و کلّه‌گنجشکی
AbDughKhiar
روی میز آشپزخانه "کلّه گنجشکی" داریم و "آب‌دوغ‌خیار". دو غذای سنتی ایران که یکی به صورت سرد سرو می‌شود و دیگری به صورت گرم.
روزهای تابستان که فرا برسد خوردن آب‌دوغ‌خیار همراه با یخ و نان حسابی به آدم می‌چسبد. کلّه‌گنجشکی هم از غذاهای خیلی خوشمزه سنتی ایران است. مخلوط گوشت چرخ شده همراه با سیب زمینی با رب گوجه‌فرنگی خیلی خوشمزه می‌شود.
میز را چیده‌ام. کمی سلیقه هم به خرج داده‌ام و از ظرف‌‌های چیبی گل‌دار استفاده کرده‌ام. از کدام غذا شروع کنم؟!

آب‌دوغ‌خیار

مواد لازم:
خیار
ماست
سبزیجات تازه معطر مثل ریحان، نعناع، گشنیز، ترخون، شوید، مرزه ...
پیازچه
مغز گردو خرد شده
کشمش سیاه
نان لواش
نمک و فلفل
یخ

طرز تهیه: خیار را خیلی ریز خرد و یا رنده کنید و داخل ظرف بریزید. سبزیجات تازه و پیازچه را هم خرد کنید و با کشمش و گردو به آن اضافه کنید. با اضافه کردن ماست و یخ منتظر بمانید تا ضمن خنک شدن غذا ماست هم رقیق شود. با افزودن نمک و فلفل طعم آب‌دوغ‌خیار را بچشید. حالا می‌توانید آب‌دوغ‌خیار را با نان لواش بخورید که اگر خشک باشد بهتر هم هست.

کلّه گنجشکی

مواد لازم:
گوشت چرخ کرده،350 گرم
سیب زمینی،4 عدد متوسط
پیاز،2 عدد کوچک
آب، دو لیوان
زردچوبه، نصف قاشق چایخوری
فلفل قرمز، نصف قاشق چایخوری
نمک
زعفران
ریحان
رب گوجه فرنگی،2 قاشق غذاخوری

طرز تهیه:
ابتدا باید گوشت را سرخ کنید. برای این کار اول پیاز را خرد کنید و گوشت چرخ کرده را به همراه زردچوبه و نمک و فلفل با آن مخلوط کنید و به هم بزنید. حالا مخلوط گوشت را در اندازه‌ای کوچک به صورت قلقلی درست کنید و در روغن سرخ نمایید. اندازه قلقلی‌های گوشت تقریباً اندازه کله گنجشک هستند. حالا سیب‌زمینی را در اندازه‌هایی متناسب با گوشت به صورت چهارگوش خرد کنید و به مخلوط در حال سرخ شدن اضافه کنید تا کمی سرخ شود. حالا آب و رب گوجه‌فرنگی را به مخلوط اضافه کنید و اجازه دهید کاملاً بپزد. برگ‌های ریحان را خرد کنید و به آن اضافه کنید تا خوش عطر شود. برای رنگ بهتر کمی هم زعفران اضافه کنید.
کلّه گنجشکی را همراه با دوغ و سبزی تازه و نان سنگک میل کنید.

چهارشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۸

اندکی چابکی نیست... برای گرفتن لحظه‌ها

فردا باز از خودم می‌پرسم زندگی برای چیست؟ اما باز به سراغ هر چیز که دم دستم قرار بگیرد می‌روم و کوتاه نمی‌آیم. واقعیت که نگاه کنی روزها همینجور دارند می‌گذرند. موقعی بود که اراده می کردم "اینجا" و "حالا" و "الان" را درک کنم... و می‌توانستم. ولی حالا که در لحظه‌ای سعی می کنم "اکنون" را درک کنم باز لحظه‌ها از دستم می‌گریزند و پرش می‌کند روی لحظه بعدی. و لحظه‌های پی‌در‌پی بسیار سریع در گذر اند... و همراه آنها وقایع... و حالا تازه یاد گرفته‌ام که هدف تعیین کنم. آن هم نه بلند مدت، نهایتاً هدفی دو سه ساله و حالا حس و حال رسیدن به این هدف‌ها هم خیلی از سالهای قبل کمتر است....
و به تنهایی فکر می کنم. روزهایی که به کار می گذرند و شب‌هایی که اکثراً به شعر، و جملگی لحظات پر کثرت تنهایی ِ من. یک مدت که بگذرد دیگر برایم عادت خواهد شد. شاید الان هم شده باشد. عادتی که تبدیل به یک تابو خواهد شد که اگر خودت هم بخواهی بشکنیش نمی‌شکند. از هر کس فقط با یک نگاه می‌گذری. از هر اتفاق و از هر خواسته با یک نگاه می گذری. شعری که می‌خوانی و در 30 ثانیه تمامش کرده‌ای بیش از این با تو نمی‌ماند. بعد با خود می‌گویی کاش می‌شد از شعر هم عکس گرفت که حس لطیف‌اش در ماورای وجودی‌ام برای همیشه ثبت باشد. اما نمی‌شود و لطافتش با بازخواندن کم و کمتر می‌شود. موسیقی هم همینطور و کتاب‌هایی که سرشار از لذت و تجربه‌ات کرده‌اند و شاید حالا داستانش را هم به خاطر نیاوری. اندکی چابکی می‌خواهد که از زمان زودتر بروی... اما در من که نیست این چابکی. و کاش می شد دانست این چیست که این قدر ذهن مرا درگیر کرده که دارم از همه چیز به سادگی می‌گذرم، به سادگی خواندن شعرهای‌ احمدرضا احمدی..

اندکی چابکی

اندکی چابکی می‌خواهد که از دیوار بالا برویم
بر انتهای دیوار بنشینیم و باغ را از ته دل ببینیم
ببینیم
که آیا گلابی‌ها هنوز بر درخت هستند
ببینیم
آیا طرف ِ سرخ سیب به طرف ماست یا نه
ببینیم
آیا کودکان در این ظهر تابستان به خواب رفته‌اند یا نه
ببینیم
آیا کودکان در این ظهر تابستان سرخی سیب‌ها را معنی کرده‌اند یا نه
"اندکی چابکی" نیست
پیری است
و دیوار باغ از آنچه ما حدس می‌زدیم ارتفاع دارد
در ساعت چهار بعداز ظهر در باغ گشوده شد
دانستم
درختان باغ را سوخته‌اند
کودکان در سالهای دور این باغ را ترک گفته‌اند
بر کف باغ کفش‌های فرسوده کودکان روان است
گلابی‌ها سوخته‌اند
سیب‌ها سوخته‌اند

دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۸

Shakti ، رویای بانویی که به جهان انرژی می‌دهد و بر آن فرمان می‌راند
درباره گروه جز هندی Shakti

با سرعتی خارق‌العاده‌ای می‌نوازند. ریتم‌های پیچیده‌ای که به سرعت هم تغییر می‌کنند. نه 2 تایی و 4تایی و 6 تایی بلکه به انواع و اقسام ریتم‌های پیچیده می‌رسند. دقیقاً همان چیزی که مشخصه موسیقی ریتمیک هند باستان است. 9 تایی، 15 تایی، 20 تایی و هرچیز که فکرش را بکنیم. و در این میان بداهه‌نوازی‌هایی شکل می‌گیرد. مشخصه بزرگ این بداهه نوازی‌ها نزدیکی آنها به ماهیت موسیقی جز است. ریتمیک و غیر ریتمیک ندارد. آنچه شنیده می‌شود زیبا و به مفهوم واقعی کلمه موسیقی است که توسط دو استاد مسلم موسیقی جهان، John McLaughlin و Zakir Hussain طراحی شده است. اسمش هست: Shakti.
***
دهه 70 بود. John McLaughlin نوازنده چیره‌دست و معروف گیتار مثل دیگر هم‌عصرانش به جاز و بیش از آن راک می‌پرداخت. اما او عاشق موسیقی هند شده بود. با ویلنیستی به نام L.Shankar آشنا شد و از او درسهایی گرفت. کمی بعد ایده تشکیل گروه Shakti با همراهی Zakir Hussain به ذهنش خطور کرد و آنرا با Shankar در میان گذاشت. مدتی بعد در سیتار افتخاری شاگردی راوی شانکار را یافت و از او چیزهای زیادی راجع به موسیقی شمال و جنوب هند فرا گرفت. ایده تشکیل این گروه تلفیقی در ذهن او دیگر کاملاً جا افتاده بود و او با دیگران راجع به نوازندگی گیتار در این گروه، چگونگی آکوردها و تعداد سیم‌ها صحبت می‌کرد. استاد علی‌اکبر خان نوازنده سارود به او گفت که برای کارش لااقل به هفت سیم احتیاج خواهد داشت. لذا او یک گیتار هفت سیم انتخاب کرد. جان شخصی را یافت که کارمند شرکت Gibson شرکت معروف گیتارسازی بود. او توانست "گیتار ِ Shakti" را برای جان بسازد. او احساس بی‌نظیری داشت. گروه چهارنفره Shakti تشکیل شد. در این گروه علاوه بر جان و ذاکر، Shankar ویلن می‌نواخت و ساز ضربی قَتام (کوزه سرخ هندی) هم نواخته می‌شد. آنها کم‌کم کنسرت می‌دادند. سرانجام اولین آلبوم آنها در سال 1975 به صورت زنده در ساوث‌همپتن ضبط و منتشر شد. بعد از این آلبوم Vikku Vinayakram برای نوازندگی قتام به Shakti پیوست. فعالیت این گروه با اجرای تورهای متعدد و اجراهای بی‌نظیر تا سال 1978 ادامه یافت. در این سال با جدا شدن نوازنده ویلن و قتام عملاً گروه Shakti هم از بین رفت. حاصل کار آنها در این دوره این سه آلبوم بود:

Shakti (Live)1975

1976 A Handful of Beauty

1977 Natural Elements



اما Shakti چیست؟
Shakti کلمه‌ای هندی و به زبان سانسکریت است. این کلمه را می‌توان این طور معنی کرد: نیرویی خاص و مقدس. اما Shakti در اصل خواستگاه بنیادین کیهانی است. تمام جهان از آن نیرو می‌گیرد. گاهی هم از آن به "مادر جهان" یاد می‌شود.

بعد از این رشته فعالیت‌ها گروه از هم پاشید و جان و ذاکر هرکدام به صورت جداگانه به فعالیت‌هایشان در دنیای موسیقی ادامه دادند. سالها گذشت. در سال 1997 ذاکر با جان تماس گرفت تا او را در کنسرتی همراهی کند. آنها کم‌کم تصمیم به بازسازی Shakti گرفتند. ایده فوق‌العاده‌ای بود. John McLaughlin حس می‌کرد که در این همه سال چقدر دلتنگ موسیقی هند و شخص Zakir Hussain شده است. آنها نوازنده هندی فلوت را برای ضبط نخستین آلبوم به جمعشان دعوت کردند. آنها همچنین به دنبال Shankar گشتند اما او را پیدا نمی‌کردند. بالاخره با کش و قوس های فراوان نوازنده استثنایی ماندولین الکتریک هندی به نام U.Srinivas جایگزین ویلن Shankar شد. جان قبلاً اجرای او را روی صحنه و در سن 12 سالگی دیده بود. همچنین فرزند Vikku نوازندگی قتام را در گروه عهده‌دار شد. Shakti دورباره شکل گرفته بود. این بار به نام Remember Shakti. در سال 2001 تجربه استثنایی و خارق‌العاده‌ای شکل گرفت. Shakti به هند رفت تا اجرایی در بمبئی داشته باشد. در این اجرا استاد بزرگ سنتور هندی، Shivkumar Sharma اجرایی زیبا با گروه داشت. نوازندگان دیگر هند هم در بخش‌هایی با Shakti نواختند تا آلبوم این اجرا با نام "شنبه شب در بمبئی" از بهترین آلبوم‌های Shakti باشد.
حاصل کار آنها تا امروز 3 آلبوم برجسته بوده است:

1999 Remember Shakti

2000 The Believer

2001 Saturday Night in Bombay-Live



Shakti موسیقی بی‌نظیری دارد البته اگر گوش شنیدنش را داشته باشید و حس همراهی با موج پرخروشش را. شنبه عصر داخل اطاق استودیویی مسعود شعاری اجرای زنده Shakti در بمبئی را از او به امانت گرفتم. صفحه تصویری که دلم نمی‌آید باز و باز هم نبینمش.