از شهری به شهر دیگر رفتم
فیلم مستند و موزیکال BUENA VISTA SOCIAL CLUB توسط ویم واندرز درباره یک گروه موسیقی کوبایی که 25 سال بود فعالیت خود را کنار گذاشته بود ساخته شد. خواننده این گروه ابراهیم فِرا نام داشت . واندرز با این فیلم ، ابراهیم فرا و گروهش را دوباره به عرصه موسیقی باز گرداند.
موسیقی این فیلم با صدای ابراهیم فرا سرشار از حرکت و لذت است همراه با اشعاری ساده و عامیانه... از شهری به شهر دیگر رفتم... از آن شهر هم به شهر دیگری رفتم...
روی لینک زیر کلیک کنید و از این شاهکار لذت ببرید:
Chan Chan
چهارشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۲
یکشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۲
من فارسی فکر می کنم، فرنگی نباش احمق!
مصاحبه با رضا عابدینی - گرافیست
www.rezaabedini.com
پنجشنبه، 1 آبان ، برای انجام مصاحبه با رضا عابدینی، یکی از مطرح ترین گرافیست های حال حاضر ایران ، به دفتر کارش رفتم. مصاحبه ما که در اطاق خود عابدینی انجام شد همراه دعوا، خنده، بحث و لذت بود. بعد از اتمام گفتگو با هم چای خوردیم و باز هم صحبت کردیم و او کتابی به من امانت داد. ماحصل این گفتگوی 45 دقیقه ای را در زیر می خوانید:
احسان شارعی: از زمانی که در دوم خرداد جو حاکم بر فضای سیاسی کشور تغییر کرد شاهد حضور روزنامه نگارانی جدید یا بازگشته بودیم. مثل ابراهیم نبوی و محمد قوچانی. با بسته شدن این روزنامه ها اکثر این روزنامه نگاران آرشیو مطالبشون رو به صورت کتاب عرضه کردند. آشنایی من با رضا عابدینی از این جا شروع شد. کسی که کار طراحی جلد اکثر کتاب های سید ابراهیم نبوی را انجام می داد ویا کتاب های محمد قوچانی. آقای عابدینی شما چقدر درگیر مسائل سیاسی روز شدید؟
رضا عابدینی: اول من یه سوال بپرسم... تو اصولاً علاقه مند به مسائل سیاسی هستی؟
احسان شارعی: نه. برای شروع کارو رسیدن به مسائل بعدی...
رضا عابدینی: این بحث ها یه خرده اشتباست. من فقط با ابراهیم نبوی کار کرده ام. اون هم به خاطر اینکه از سینما باهاش آشنا بودم . از دوره ای که تو سینما با هم کار می کردیم .همیشه راجع به هنر و کار من و کار اون و چیزهای بامزه که اون می نوشت و... با هم گپ می زدیم.
احسان شارعی: پس درگیر سیاست روز نشدید...
رضا عابدینی: اصلاً! مهمترین کاری که ما با هم کردیم اون کتاب کتوله ها و دراز هاست که به نظر من یک کار صد در صد آرتیستیکه با این که مضمونش سیاسیه.
احسان شارعی: ابراهیم نبوی غیر سیاسی چه طور آدمی بود؟
رضا عابدینی:به نظر من آدم فوق العاده با هوشی بود، یکی از موجودات بی نظیری که من در زندگیم دیدم بود. وحشتناک باهوش بود. در زمینه های زیادی مطالعات خوبی داره و ماجرای طنزش هم یک چیز غیر قابل توصیفه. نه می شه گفت آموخته و نه می شه گفت تمرین کرده. یک چیز کاملا ذاتیه.از ساده ترین چیز ها می تونه یک نوشته بسیار بسیار بامزه و بکر درست کنه.از کرامات ایشون می تونم بگم که می تونست با دو دست دو چیز متفاوت بنویسه! چیزی که شاید به لحاظ فیزیولوژی غلط باشه! آدم عجیب و غریبی بود...
احسان شارعی: در زمینه کار های شما. آیا کتابی رو که می خواهید جلدش رو طراحی کنید می خونید؟
رضا عابدینی: همیشه این کار رو می کنم. البته نمی تونم همه کتاب ها رو بخونم. وقتی من یک کتابی مثل پزشکی سنتی در ایران رو سفارش می گیرم نمی تونم همه این کتاب رو بخونم. شش ماه طول میکشه بابا! در این مواقع از نویسنده یا مولف یا ناشر می خوام که خلاصه ای از کتاب در چند صفحه به من بده به همراه فهرست و اگه کتاب پیچیده باشه سعی می کنم حتماً نویسنده رو ببینم. کتاب های فلسفی غالباً به مطالعه نیاز داره و یا دیدار با نویسنده. با کتاب هایی مثل متون کلاسیک ایرانی تا حدی آشنام و سعی می کنم به معلوماتم تکیه کنم. اما اگه خود کتاب برام جالب باشه حتماً می خونم مثل زیبایی هنر و تفکر از محمد رضا ریخته گران که اگه کَس دیگری هم جلدش رو کار می کرد باز هم می خوندم.
احسان شارعی: یک سری کار های ژورنالیستی هم از شما در مجله هایی مثل فیلم یا تندیس دیده ام. یه خورده راجع به اونها توضیح بدید.
رضا عابدینی: نویسندگی؟
احسان شارعی: بله
رضا عابدینی: من از سال 71 مقاله دارم. حدود 10- 12 سال. همیشه هم در باره هنر بوده. نقد هنری، مقالات تئوریک . گاهی اوقات در مجله فیلم راجع به پوستر فیلم ، تیتراژ فیلم یا تبلیغات سینمایی نوشته ام. در تندیس هم که طبیعتاً راجع به گرافیک می نویسم. در مجله تصویر هم راجع به گرافیک و طراحی و کاریکاتور و این چیز ها.
احسان شارعی: بیشتر وارد زمینه کاری شما بشیم. کدوم زمینه کاری رو بهتر می بینید؟ طراحی جلد ، پوستر، لوگو؟...
رضا عابدینی: برای من ارجعیتی ندارند. اما من پوستر رو دوست دارم. فکر می کنم مجموعه کارهایی که آدم در کاتگوری های مختلف گرافیک می تونه بکنه در پوستر قابلیت بیشتری برای من داره. وقتی می خوام به پوستر فکر کنم احساس خوبی دارم.
احسان شارعی: چقدر می تونید ورای استفاده از کامپوتر کار کنیدو بدون فری هند و فتو شاپ؟ دستتون چقدر قویه؟
رضا عابدینی: این سوال شاید به کمی سن تو برگرده و این که کار های منو ندیدی. من اصولاً آدمی نیستم که با کامپیوتر کار کنم. یعنی کامپیوتر خیلی بعد از اینکه من کار می کردم اومد. من کار های دستی زیادی مثل طراح های قدیم کردم. حدود 40 درصد از کار هایی که الان در آرشیوم دارم کارهایی هستند که با دست ساخته ام. این حالت باعث شده که من اصولاً بدون کامپیوتر به گرافیک فکر کنم . ممکنه با کامپیوتر اجراشون کنم اما به نظر من طراحی باید تو ذهن آدم اتفاق بیفته. در عین حال من کامپیوتر رو هم خوب می فهمم. ارتباط من با کامپیوتر یک ارتباط بدوی نیست. در عین حال که سعی می کنم همگام تکنولوژی روز باشم نه آدم دیجیتالی هستم و نه یک آدم بدوی.
احسان شارعی: پس حالا لطفاً توی 30 ثانیه برای اسطرلاب یک لوگو طراحی کنید. ساعت من کورنومتر هم داره! شروع شد!
رضا عابدینی: چرا این کار رو بکنم؟
احسان شارعی : همین جوری!
( شروع به کشیدن می کند)
احسان شارعی: فکر کنم نیاز به آوانس هم داشته باشید. عیب نداره. یک دقیقه وقت دارید!
رضا عابدینی: مگه 30 ثانیه تموم شد؟!
احسان شارعی: 15 ثانیه گذشت!
( سریع تر می کشد)
رضا عابدینی: مگه اینجا مسابقه دو گذاشتی؟!
احسان شارعی: آقای عابدینی اینجا من سوال می کنم...!
رضا عابدینی: ... بیا!
احسان شارعی: مرسی. ادامه کار... شما تحولی در تایپوگرافی فونت فارسی ایجاد کردید. ولی آیا فکر نمی کنید زیاده از حد از فونت فارسی استفاده می کنید؟
رضا عابدینی: تو چقدر از کارهای منو دیدی؟
احسان شارعی: حد اقل 30 درصد.
رضا عابدینی: 30 درصد کافی نیست برای اینکه روی کارهای من این جوری نظر بدی . فونت فارسی تو کارهای من رُکن اصلیه. باید فکر کنی من چرا این کار رو می کنم. من تفریح نمی کنم که بگم تا حالا استفاده می کردم و از این به بعد نمی کنم. مشکل گرافیک ایران به نظر من خط فارسیه و این مشکل باید حل بشه. من درسی رو که تو دانشگاه دارم به همین اسمه. اصلاً کسی تو کلاس من حق نداره فونت لاتین کار بکنه. حتی حق نداره بهش فکر کنه! دیکتاتوری نیست. بیرون هر کاری خواست بکنه. تو کلاس من باید فقط به فونت فارسی فکر کنه. چون تمام مشکل گرافیک ما تا امروز به خاطر نشناختن خط فارسیه و من همه انرژیم رو می ذارم که این کار رو بکنم. فکر می کنم خیلی کار مهمیه. اگه موفق بشم خیلی کار بزرگی کرده ام که مثلاً اگه هزار تا کار مثل فرنگی ها می ساختم اینقدر مهم نبود.
احسان شارعی: خب... یه خورده بحث رو دوستانه کنیم.
رضا عابدینی: مگه دشمنانه اس؟ اصلاً ... چاکریم! خب راجع به چیز های جدی آدم هیجان زده حرف می زنه...
احسان شارعی: تحصیلات شما؟
رضا عابدینی: من در هنرستان هنر های زیبا گرافیک خواندم و سال 64 فارق التحصیل شدم. بعد هم رفتم دانشگاه و بر اساس یک اشتباه، رشته مرمت آثار تاریخی اصفهان قبول شدم. 2 سال اصفهان بودم. بعد تغییر رشته دادم و اومدم رشته نقاشی دانشگاه هنر و نقاشی خوندم.
احسان شارعی: به جر تحصیلات چه چیزی عامل پیشرفت شما شد؟
رضا عابدینی: تحصیلات خیلی عامل نبود ...
احسان شارعی: همیشه همین جوریه!
رضا عابدینی: آره! دوره ای که هنرستان بودم به مراتب چیز های بیشتری یاد گرفتم. تو هنرستان معلم های خیلی خوبی داشتم. مثلاً مبانی هنر های تجسمی رو وقتی من 14 سالم بود غلامحسین نامی به من درس داد. میشناسیش؟
احسان شارعی: نه.
رضا عابدینی: الان غلامحسین نامی وقت نداره کار نقاش های درجه یک رو نگاه کنه بگه تو کارت خوبه یا بده! ولی اون موقع به من مبانی درس داده. یعنی تمام وقتمو باهاش گذروندم و چیز یاد گرفتم. طراحی با منوچهر معتبر کار کردم و و و... معلم هایی داشتم که تو سن پایین روی من تاثیرات عمیق و خوبی گذشتند. روی من و تمام بچه هایی که با من درس می خوندند. بعدش هم اینکه خودم آدم فضولی بودم . نمی دونم این جز عوامل محسوب می شه یا نه( با خنده) یادمه بقیه این طوری نبودند. مثلا کسی نبود که بره کتابخانه هنرستان و فیها خالدونش رو در بیاره! کپی بگیره ببره خونه، کتاب بلند کنه! و از این کار ها... اتفاق هم خیلی نقش داشته. مثل این که من به خاطر اشتباه در انتخاب رشته رفتم اصفهان . خیلی هم شاکی بودم. ولی دو سال تو اصفهان زندگی کردن باعث شد من بفهمم هنر ایرانی چقدر چیز جالبیه. میشه بهش فکر کرد. ازش چیزی یاد گرفت. تا قبلش فوق العاده آدم اَنتلکتوئل و مدرنی بودم. سنتی نشدم. ولی توجه به این موضوع اونجا شروع شد. اگه مثلاً تهران می موندم ممکن بود همچین کِیسی پیش نیاد که من روی این موضوعات دقیق بشم.
احسان شارعی: زمانی می رسه که چیزی برای یاد گرفتن نداشته باشید؟
رضا عابدینی: یاد گرفتن؟...امکان نداره...
احسان شارعی: چه چیزی رو هنوز یاد نگرفته اید؟
رضا عابدینی: ... (فکر می کند) مثلاً هنوز یاد نگرفته ام که چه جوری هیجانات خودم رو به یک انرژی متمرکز تبدیل کنم. از بچگی همین جوری بوده ام تا حالا. این صدای موبایل توئه داره می آد؟!
احسان شارعی : نه! ادامه بدید...
رضا عابدینی: یاد نگرفتم که ارزش دقیق کارهایی رو که می سازم برای خودم براورد کنم. معنیش اینه که مثلاً به اندازه ای که کارم اهمیت داره نسبت بهش عکس العمل نشون بدم. مثلاً اگه کسی می گه کارم خوبه زیاد بالا پایین نپرم. فعلاً الان چیزی به ذهنم نمی رسه ... چیز هاییه که به قوام اومدن کارم ربط داره. بیشتر چیز هایی که به خود آدم مربوطه و اثرش توی کار آدم معلوم می شه. مثلا الان خیلی دوست دارم آدم های گنده و مسن و کار کشته رو ببینم. دوست دارم اون کار کنه و من نگاهش کنم. ببینم همچین آدمی چی کار می کنه. چی می خونه. چی گوش می کنه.
احسان شارعی: می تونید چند تا از این آدم ها رو اسم ببرید؟
رضا عابدینی: آدم هایی که در رشته من کار می کردند، مثل ممیز، مثل مثقالی. خوشبختانه اونها نسبت به من لطف داشته اند و این موقعیت رو برام فراهم کردند. من با همه اینها تو شرایط مختلفی بودم و لحظه هاشون رو دیدم. اما دوست دارم فرنگی ها رو هم ببینم. هرچند که دیده ام اما نه این قدر دقیق.
احسان شارعی: سیمرغ بلورین رو برای چه فیلمی گرفته اید؟
رضا عابدینی: برای پوستر فیلم پری... نه ببخشید سارا... داریوش مهرجویی.
احسان شارعی: دوست داشتید از دست چه کسی سیمرغ بلورین رو بگیرید؟
رضا عابدینی: اونجا حاتمی کیا بود و وزیر ارشاد و دبیر جشنواره ... راجع بهش فکر نکرده بودم...
احسان شارعی: دوباره 30 ثانیه وقت می دم فکر کنید!
رضا عابدینی: ( باخنده) شاید خود کارگردان. مهرجویی. تو این زمان که تو آدمو تو منگنه می ذاری مهرجویی از همه بهتره! چون به هر حال آدم باسوادیه. من نوشته ها و کتاب هاشو دوست دارم. یکی دو تا از فیلم هاشو خیلی دوست دارم. در نتیجه می تونست بهترین شخص باشه.
احسان شارعی: دیگه برای چه فیلم هایی پوستر کار کردید؟
رضا عابدینی: آبادانی ها مال ِ کیانوش عیاری؛ زینت؛ یک داستان واقعی ِجلیلی ؛ آتش در خرمن... یادم نمی آد... آها هنرپیشه مخملباف هم بود.
احسان شارعی: در باره خصوصیات افراد زیر خیلی کوتاه توضیح بدید: مرتضی ممیز
رضا عابدینی: یک آدم خیلی مقتدر و استاد مسلم گرافیک
احسان شارعی: رومن سیسلویش
رضا عابدینی: یک آدم خیلی مقتدرتر. به نظر من بزرگترین چشمی که می تونه تو قرن بیستم وجود داشته باشه رومن سیسلویشه.
احسان شارعی: یارتا یاران
رضا عابدینی: یک عالمه حواشی!
احسان شارعی: نفر بعدی: هگل.
رضا عابدینی: زیاد نمیشناسمش. ولی به نظرم خیلی ذهن پیچیده ای داره و مهمترین چیزهایی که من همیشه باهاش حال می کنم به خصوص تو بحث کردن ، همیشه از اون یاد گرفته ام.
احسان شارعی: قباد شیوا.
رضا عابدینی: خاطره خوشی از کارهاش دارم. با خودش هم حال می کنم ولی کمتر می بینمش.
احسان شارعی: استنلی کوبریک.
رضا عابدینی: آدم پیچیده ایه. جدیداً فهمیدم خیلی آدم سیاسیی بوده. قبلاً این جوری فکر نمی کردم. با فیلم هاش هم خیلی ارتباط برقرار نکردم. فقط آخرین فیلمش برام موضوع جالبی داشت.
احسان شارعی: eyes wide shut?
رضا عابدینی: آره.
احسان شارعی: نفر بعد غلامرضا تختی.
رضا عابدینی: یک سمبل دستمالی شده که آدم حتی حوصله نداره راجع بهش فکر کنه. مثل صادق هدایت.
احسان شارعی: خیام.
رضا عابدینی: یه آلت دست برای آدمهای تنبل و بی حوصله که دنبال بهونه می گردند که هیچ کاری نکنند!
احسان شارعی: فردی مرکوری.
رضا عابدینی: خوشم نمی آد ازش. علی رغم اینکه یکی از دوستان گیتاریستم می گه کار موسیقیش خیلی خوبه ولی به خاطر حرکات زشت و زننده ای که جلو آدما می کنه ازش خوشم نمی آد. موسیقیش رو هم زیاد نمی فهمم.
احسان شارعی: چه سبک موسبقی رو دوست دارید؟
رضا عابدینی: موسیقی های تلفیقی. مثلاً مجموعه کارهایی که پیتر گابریل می سازه رو خیلی بهش علاقه دارم. جوسلین پوک رو خیلی بهش علاقه دارم.
احسان شارعی: یه نفر جا موند: محمد رضا شجریان.
رضا عابدینی: یه آدم بسیار قابل احترام به خاطر مجموعه کاری که کرده. اما به نظرم می آد با اون سرعتی که شروع به کار کرد ادامه نداد. شاید من این طور فکر می کنم. سواد این کار رو هم ندارم که بیشتر نظر بدم.
احسان شارعی: دو سالی که در اصفهان بودید باعث شد به موسیقی سنتی هم روی بیارید؟
رضا عابدینی: ببین من دارم یه خورده با تواضع حرف می زنم. من ردیف های ماهور و شور و... رو زدم. ولی وقتی تو می گی شجریان واضحه که من سواد موسیقی اونو ندارم. پس هیچ موقه نظر قطعی راجع به یک استاد درجه یک نمی دم. معلم خیلی درست و حسابیی داشتم.علی بیانی بهم سه تار درس داده. آدم بسیار بسیار با سوادیه. با شاگرداش کار تئوری ِحسابی می کرد. در مورد شجریان هم می گم که تا یه موقعی موسیقیش رو گوش می کردم. حالا پیتر گابریل گوش می کنم. پس حتماً اون بهتر بوده دیگه... این خیلی شخصیه...
احسان شارعی: می خوام کم کم به قسمت های پایانی برم. خسته شدین؟
رضا عابدینی:اصلاً!
احسان شارعی: لذت بخشه؟
رضا عابدینی: بله!
احسان شارعی: برخورد شما با یه بچه 9 ساله که می خواد سر چهار راه به شما آدامس بفروشه چیه؟
رضا عابدینی: همیشه اول حالم گرفته می شه. بعد به صورتش نگاه می کنم که این بچه با اینکه معصومه ، نخواد خر مَرد رند بازی در آره سر من کلاه بذاره، فکر نکنه احمق گیر آورده! بعد بهش پول میدم، ازش آدامس نمی خرم، بعد اگه دم رستوران یا جایی باشم بهش می گم بیا برات غذا بخرم. بیا بشین غذا بخور من پولشو می دم.
احسان شارعی: اونم می آد؟
رضا عابدینی: آره بابا! گشنشه دیگه!
احسان شارعی: فرض کنیم، بعد از 120 سال، دو ساعت به پایان زندگیتون مونده. چه جوری زندگیتون رو تموم می کنید؟
رضا عابدینی: چه سوالایی می کنی؟ چه جوری نشستی اینا رو طراحی کردی؟!
احسان شارعی: خیلی روشون فکر کردم...
رضا عابدینی:آره معلومه... دو ساعت دیگه مونده که بمیرم... اولین کاری که می کنم اینه که تمام اطلاعاتی رو که جمع کرده ام براشون صاحب پیدا می کنم. از جمله آرشیو خیلی فوق العاده کتاب گرافیک که دارم. یک عالمه نوشته های خوب دارم. سُرس های تر و تمیز دارم. فکر می کنم که چی رو به کی بدم مفید تر خواهد بود. بعد راجع به کارهام فکر می کنم. مراسمی که قراره بگیرن رو تکلیفشو معلوم می کنم که یک دونه هم نگیرن. تموم زندگیم روباید به زنم بسپرم. به هر صورت چون یک زندگی حرفه ای دارم بیشتر به حرفه ام فکر می کنم. سوال خیلی خوبیه ها... واقعاً اگه دو ساعت وقت داشته باشم تا مردن ، تو این دو ساعت باید یه ساعتشو فقط فکر کنم. بعد تصمیم بگیرم.
احسان شارعی: به عنوان آخرین سوال ،از خودتون یک سوال بپرسید...
رضا عابدینی: (با خنده) سوال اینه که (( رضا کی بس می کنی؟!))
احسان شارعی: جوابش؟
رضا عابدینی: جوابش هم اینه که(( نمی دونم برای اینکه دست خودم نیست!))
احسان شارعی: مرسی
رضا عابدینی: چاکریم
احسان شارعی
4/8/1382
reza abedini studio
مصاحبه با رضا عابدینی - گرافیست
www.rezaabedini.com
پنجشنبه، 1 آبان ، برای انجام مصاحبه با رضا عابدینی، یکی از مطرح ترین گرافیست های حال حاضر ایران ، به دفتر کارش رفتم. مصاحبه ما که در اطاق خود عابدینی انجام شد همراه دعوا، خنده، بحث و لذت بود. بعد از اتمام گفتگو با هم چای خوردیم و باز هم صحبت کردیم و او کتابی به من امانت داد. ماحصل این گفتگوی 45 دقیقه ای را در زیر می خوانید:
احسان شارعی: از زمانی که در دوم خرداد جو حاکم بر فضای سیاسی کشور تغییر کرد شاهد حضور روزنامه نگارانی جدید یا بازگشته بودیم. مثل ابراهیم نبوی و محمد قوچانی. با بسته شدن این روزنامه ها اکثر این روزنامه نگاران آرشیو مطالبشون رو به صورت کتاب عرضه کردند. آشنایی من با رضا عابدینی از این جا شروع شد. کسی که کار طراحی جلد اکثر کتاب های سید ابراهیم نبوی را انجام می داد ویا کتاب های محمد قوچانی. آقای عابدینی شما چقدر درگیر مسائل سیاسی روز شدید؟
رضا عابدینی: اول من یه سوال بپرسم... تو اصولاً علاقه مند به مسائل سیاسی هستی؟
احسان شارعی: نه. برای شروع کارو رسیدن به مسائل بعدی...
رضا عابدینی: این بحث ها یه خرده اشتباست. من فقط با ابراهیم نبوی کار کرده ام. اون هم به خاطر اینکه از سینما باهاش آشنا بودم . از دوره ای که تو سینما با هم کار می کردیم .همیشه راجع به هنر و کار من و کار اون و چیزهای بامزه که اون می نوشت و... با هم گپ می زدیم.
احسان شارعی: پس درگیر سیاست روز نشدید...
رضا عابدینی: اصلاً! مهمترین کاری که ما با هم کردیم اون کتاب کتوله ها و دراز هاست که به نظر من یک کار صد در صد آرتیستیکه با این که مضمونش سیاسیه.
احسان شارعی: ابراهیم نبوی غیر سیاسی چه طور آدمی بود؟
رضا عابدینی:به نظر من آدم فوق العاده با هوشی بود، یکی از موجودات بی نظیری که من در زندگیم دیدم بود. وحشتناک باهوش بود. در زمینه های زیادی مطالعات خوبی داره و ماجرای طنزش هم یک چیز غیر قابل توصیفه. نه می شه گفت آموخته و نه می شه گفت تمرین کرده. یک چیز کاملا ذاتیه.از ساده ترین چیز ها می تونه یک نوشته بسیار بسیار بامزه و بکر درست کنه.از کرامات ایشون می تونم بگم که می تونست با دو دست دو چیز متفاوت بنویسه! چیزی که شاید به لحاظ فیزیولوژی غلط باشه! آدم عجیب و غریبی بود...
احسان شارعی: در زمینه کار های شما. آیا کتابی رو که می خواهید جلدش رو طراحی کنید می خونید؟
رضا عابدینی: همیشه این کار رو می کنم. البته نمی تونم همه کتاب ها رو بخونم. وقتی من یک کتابی مثل پزشکی سنتی در ایران رو سفارش می گیرم نمی تونم همه این کتاب رو بخونم. شش ماه طول میکشه بابا! در این مواقع از نویسنده یا مولف یا ناشر می خوام که خلاصه ای از کتاب در چند صفحه به من بده به همراه فهرست و اگه کتاب پیچیده باشه سعی می کنم حتماً نویسنده رو ببینم. کتاب های فلسفی غالباً به مطالعه نیاز داره و یا دیدار با نویسنده. با کتاب هایی مثل متون کلاسیک ایرانی تا حدی آشنام و سعی می کنم به معلوماتم تکیه کنم. اما اگه خود کتاب برام جالب باشه حتماً می خونم مثل زیبایی هنر و تفکر از محمد رضا ریخته گران که اگه کَس دیگری هم جلدش رو کار می کرد باز هم می خوندم.
احسان شارعی: یک سری کار های ژورنالیستی هم از شما در مجله هایی مثل فیلم یا تندیس دیده ام. یه خورده راجع به اونها توضیح بدید.
رضا عابدینی: نویسندگی؟
احسان شارعی: بله
رضا عابدینی: من از سال 71 مقاله دارم. حدود 10- 12 سال. همیشه هم در باره هنر بوده. نقد هنری، مقالات تئوریک . گاهی اوقات در مجله فیلم راجع به پوستر فیلم ، تیتراژ فیلم یا تبلیغات سینمایی نوشته ام. در تندیس هم که طبیعتاً راجع به گرافیک می نویسم. در مجله تصویر هم راجع به گرافیک و طراحی و کاریکاتور و این چیز ها.
احسان شارعی: بیشتر وارد زمینه کاری شما بشیم. کدوم زمینه کاری رو بهتر می بینید؟ طراحی جلد ، پوستر، لوگو؟...
رضا عابدینی: برای من ارجعیتی ندارند. اما من پوستر رو دوست دارم. فکر می کنم مجموعه کارهایی که آدم در کاتگوری های مختلف گرافیک می تونه بکنه در پوستر قابلیت بیشتری برای من داره. وقتی می خوام به پوستر فکر کنم احساس خوبی دارم.
احسان شارعی: چقدر می تونید ورای استفاده از کامپوتر کار کنیدو بدون فری هند و فتو شاپ؟ دستتون چقدر قویه؟
رضا عابدینی: این سوال شاید به کمی سن تو برگرده و این که کار های منو ندیدی. من اصولاً آدمی نیستم که با کامپیوتر کار کنم. یعنی کامپیوتر خیلی بعد از اینکه من کار می کردم اومد. من کار های دستی زیادی مثل طراح های قدیم کردم. حدود 40 درصد از کار هایی که الان در آرشیوم دارم کارهایی هستند که با دست ساخته ام. این حالت باعث شده که من اصولاً بدون کامپیوتر به گرافیک فکر کنم . ممکنه با کامپیوتر اجراشون کنم اما به نظر من طراحی باید تو ذهن آدم اتفاق بیفته. در عین حال من کامپیوتر رو هم خوب می فهمم. ارتباط من با کامپیوتر یک ارتباط بدوی نیست. در عین حال که سعی می کنم همگام تکنولوژی روز باشم نه آدم دیجیتالی هستم و نه یک آدم بدوی.
احسان شارعی: پس حالا لطفاً توی 30 ثانیه برای اسطرلاب یک لوگو طراحی کنید. ساعت من کورنومتر هم داره! شروع شد!
رضا عابدینی: چرا این کار رو بکنم؟
احسان شارعی : همین جوری!
( شروع به کشیدن می کند)
احسان شارعی: فکر کنم نیاز به آوانس هم داشته باشید. عیب نداره. یک دقیقه وقت دارید!
رضا عابدینی: مگه 30 ثانیه تموم شد؟!
احسان شارعی: 15 ثانیه گذشت!
( سریع تر می کشد)
رضا عابدینی: مگه اینجا مسابقه دو گذاشتی؟!
احسان شارعی: آقای عابدینی اینجا من سوال می کنم...!
رضا عابدینی: ... بیا!
احسان شارعی: مرسی. ادامه کار... شما تحولی در تایپوگرافی فونت فارسی ایجاد کردید. ولی آیا فکر نمی کنید زیاده از حد از فونت فارسی استفاده می کنید؟
رضا عابدینی: تو چقدر از کارهای منو دیدی؟
احسان شارعی: حد اقل 30 درصد.
رضا عابدینی: 30 درصد کافی نیست برای اینکه روی کارهای من این جوری نظر بدی . فونت فارسی تو کارهای من رُکن اصلیه. باید فکر کنی من چرا این کار رو می کنم. من تفریح نمی کنم که بگم تا حالا استفاده می کردم و از این به بعد نمی کنم. مشکل گرافیک ایران به نظر من خط فارسیه و این مشکل باید حل بشه. من درسی رو که تو دانشگاه دارم به همین اسمه. اصلاً کسی تو کلاس من حق نداره فونت لاتین کار بکنه. حتی حق نداره بهش فکر کنه! دیکتاتوری نیست. بیرون هر کاری خواست بکنه. تو کلاس من باید فقط به فونت فارسی فکر کنه. چون تمام مشکل گرافیک ما تا امروز به خاطر نشناختن خط فارسیه و من همه انرژیم رو می ذارم که این کار رو بکنم. فکر می کنم خیلی کار مهمیه. اگه موفق بشم خیلی کار بزرگی کرده ام که مثلاً اگه هزار تا کار مثل فرنگی ها می ساختم اینقدر مهم نبود.
احسان شارعی: خب... یه خورده بحث رو دوستانه کنیم.
رضا عابدینی: مگه دشمنانه اس؟ اصلاً ... چاکریم! خب راجع به چیز های جدی آدم هیجان زده حرف می زنه...
احسان شارعی: تحصیلات شما؟
رضا عابدینی: من در هنرستان هنر های زیبا گرافیک خواندم و سال 64 فارق التحصیل شدم. بعد هم رفتم دانشگاه و بر اساس یک اشتباه، رشته مرمت آثار تاریخی اصفهان قبول شدم. 2 سال اصفهان بودم. بعد تغییر رشته دادم و اومدم رشته نقاشی دانشگاه هنر و نقاشی خوندم.
احسان شارعی: به جر تحصیلات چه چیزی عامل پیشرفت شما شد؟
رضا عابدینی: تحصیلات خیلی عامل نبود ...
احسان شارعی: همیشه همین جوریه!
رضا عابدینی: آره! دوره ای که هنرستان بودم به مراتب چیز های بیشتری یاد گرفتم. تو هنرستان معلم های خیلی خوبی داشتم. مثلاً مبانی هنر های تجسمی رو وقتی من 14 سالم بود غلامحسین نامی به من درس داد. میشناسیش؟
احسان شارعی: نه.
رضا عابدینی: الان غلامحسین نامی وقت نداره کار نقاش های درجه یک رو نگاه کنه بگه تو کارت خوبه یا بده! ولی اون موقع به من مبانی درس داده. یعنی تمام وقتمو باهاش گذروندم و چیز یاد گرفتم. طراحی با منوچهر معتبر کار کردم و و و... معلم هایی داشتم که تو سن پایین روی من تاثیرات عمیق و خوبی گذشتند. روی من و تمام بچه هایی که با من درس می خوندند. بعدش هم اینکه خودم آدم فضولی بودم . نمی دونم این جز عوامل محسوب می شه یا نه( با خنده) یادمه بقیه این طوری نبودند. مثلا کسی نبود که بره کتابخانه هنرستان و فیها خالدونش رو در بیاره! کپی بگیره ببره خونه، کتاب بلند کنه! و از این کار ها... اتفاق هم خیلی نقش داشته. مثل این که من به خاطر اشتباه در انتخاب رشته رفتم اصفهان . خیلی هم شاکی بودم. ولی دو سال تو اصفهان زندگی کردن باعث شد من بفهمم هنر ایرانی چقدر چیز جالبیه. میشه بهش فکر کرد. ازش چیزی یاد گرفت. تا قبلش فوق العاده آدم اَنتلکتوئل و مدرنی بودم. سنتی نشدم. ولی توجه به این موضوع اونجا شروع شد. اگه مثلاً تهران می موندم ممکن بود همچین کِیسی پیش نیاد که من روی این موضوعات دقیق بشم.
احسان شارعی: زمانی می رسه که چیزی برای یاد گرفتن نداشته باشید؟
رضا عابدینی: یاد گرفتن؟...امکان نداره...
احسان شارعی: چه چیزی رو هنوز یاد نگرفته اید؟
رضا عابدینی: ... (فکر می کند) مثلاً هنوز یاد نگرفته ام که چه جوری هیجانات خودم رو به یک انرژی متمرکز تبدیل کنم. از بچگی همین جوری بوده ام تا حالا. این صدای موبایل توئه داره می آد؟!
احسان شارعی : نه! ادامه بدید...
رضا عابدینی: یاد نگرفتم که ارزش دقیق کارهایی رو که می سازم برای خودم براورد کنم. معنیش اینه که مثلاً به اندازه ای که کارم اهمیت داره نسبت بهش عکس العمل نشون بدم. مثلاً اگه کسی می گه کارم خوبه زیاد بالا پایین نپرم. فعلاً الان چیزی به ذهنم نمی رسه ... چیز هاییه که به قوام اومدن کارم ربط داره. بیشتر چیز هایی که به خود آدم مربوطه و اثرش توی کار آدم معلوم می شه. مثلا الان خیلی دوست دارم آدم های گنده و مسن و کار کشته رو ببینم. دوست دارم اون کار کنه و من نگاهش کنم. ببینم همچین آدمی چی کار می کنه. چی می خونه. چی گوش می کنه.
احسان شارعی: می تونید چند تا از این آدم ها رو اسم ببرید؟
رضا عابدینی: آدم هایی که در رشته من کار می کردند، مثل ممیز، مثل مثقالی. خوشبختانه اونها نسبت به من لطف داشته اند و این موقعیت رو برام فراهم کردند. من با همه اینها تو شرایط مختلفی بودم و لحظه هاشون رو دیدم. اما دوست دارم فرنگی ها رو هم ببینم. هرچند که دیده ام اما نه این قدر دقیق.
احسان شارعی: سیمرغ بلورین رو برای چه فیلمی گرفته اید؟
رضا عابدینی: برای پوستر فیلم پری... نه ببخشید سارا... داریوش مهرجویی.
احسان شارعی: دوست داشتید از دست چه کسی سیمرغ بلورین رو بگیرید؟
رضا عابدینی: اونجا حاتمی کیا بود و وزیر ارشاد و دبیر جشنواره ... راجع بهش فکر نکرده بودم...
احسان شارعی: دوباره 30 ثانیه وقت می دم فکر کنید!
رضا عابدینی: ( باخنده) شاید خود کارگردان. مهرجویی. تو این زمان که تو آدمو تو منگنه می ذاری مهرجویی از همه بهتره! چون به هر حال آدم باسوادیه. من نوشته ها و کتاب هاشو دوست دارم. یکی دو تا از فیلم هاشو خیلی دوست دارم. در نتیجه می تونست بهترین شخص باشه.
احسان شارعی: دیگه برای چه فیلم هایی پوستر کار کردید؟
رضا عابدینی: آبادانی ها مال ِ کیانوش عیاری؛ زینت؛ یک داستان واقعی ِجلیلی ؛ آتش در خرمن... یادم نمی آد... آها هنرپیشه مخملباف هم بود.
احسان شارعی: در باره خصوصیات افراد زیر خیلی کوتاه توضیح بدید: مرتضی ممیز
رضا عابدینی: یک آدم خیلی مقتدر و استاد مسلم گرافیک
احسان شارعی: رومن سیسلویش
رضا عابدینی: یک آدم خیلی مقتدرتر. به نظر من بزرگترین چشمی که می تونه تو قرن بیستم وجود داشته باشه رومن سیسلویشه.
احسان شارعی: یارتا یاران
رضا عابدینی: یک عالمه حواشی!
احسان شارعی: نفر بعدی: هگل.
رضا عابدینی: زیاد نمیشناسمش. ولی به نظرم خیلی ذهن پیچیده ای داره و مهمترین چیزهایی که من همیشه باهاش حال می کنم به خصوص تو بحث کردن ، همیشه از اون یاد گرفته ام.
احسان شارعی: قباد شیوا.
رضا عابدینی: خاطره خوشی از کارهاش دارم. با خودش هم حال می کنم ولی کمتر می بینمش.
احسان شارعی: استنلی کوبریک.
رضا عابدینی: آدم پیچیده ایه. جدیداً فهمیدم خیلی آدم سیاسیی بوده. قبلاً این جوری فکر نمی کردم. با فیلم هاش هم خیلی ارتباط برقرار نکردم. فقط آخرین فیلمش برام موضوع جالبی داشت.
احسان شارعی: eyes wide shut?
رضا عابدینی: آره.
احسان شارعی: نفر بعد غلامرضا تختی.
رضا عابدینی: یک سمبل دستمالی شده که آدم حتی حوصله نداره راجع بهش فکر کنه. مثل صادق هدایت.
احسان شارعی: خیام.
رضا عابدینی: یه آلت دست برای آدمهای تنبل و بی حوصله که دنبال بهونه می گردند که هیچ کاری نکنند!
احسان شارعی: فردی مرکوری.
رضا عابدینی: خوشم نمی آد ازش. علی رغم اینکه یکی از دوستان گیتاریستم می گه کار موسیقیش خیلی خوبه ولی به خاطر حرکات زشت و زننده ای که جلو آدما می کنه ازش خوشم نمی آد. موسیقیش رو هم زیاد نمی فهمم.
احسان شارعی: چه سبک موسبقی رو دوست دارید؟
رضا عابدینی: موسیقی های تلفیقی. مثلاً مجموعه کارهایی که پیتر گابریل می سازه رو خیلی بهش علاقه دارم. جوسلین پوک رو خیلی بهش علاقه دارم.
احسان شارعی: یه نفر جا موند: محمد رضا شجریان.
رضا عابدینی: یه آدم بسیار قابل احترام به خاطر مجموعه کاری که کرده. اما به نظرم می آد با اون سرعتی که شروع به کار کرد ادامه نداد. شاید من این طور فکر می کنم. سواد این کار رو هم ندارم که بیشتر نظر بدم.
احسان شارعی: دو سالی که در اصفهان بودید باعث شد به موسیقی سنتی هم روی بیارید؟
رضا عابدینی: ببین من دارم یه خورده با تواضع حرف می زنم. من ردیف های ماهور و شور و... رو زدم. ولی وقتی تو می گی شجریان واضحه که من سواد موسیقی اونو ندارم. پس هیچ موقه نظر قطعی راجع به یک استاد درجه یک نمی دم. معلم خیلی درست و حسابیی داشتم.علی بیانی بهم سه تار درس داده. آدم بسیار بسیار با سوادیه. با شاگرداش کار تئوری ِحسابی می کرد. در مورد شجریان هم می گم که تا یه موقعی موسیقیش رو گوش می کردم. حالا پیتر گابریل گوش می کنم. پس حتماً اون بهتر بوده دیگه... این خیلی شخصیه...
احسان شارعی: می خوام کم کم به قسمت های پایانی برم. خسته شدین؟
رضا عابدینی:اصلاً!
احسان شارعی: لذت بخشه؟
رضا عابدینی: بله!
احسان شارعی: برخورد شما با یه بچه 9 ساله که می خواد سر چهار راه به شما آدامس بفروشه چیه؟
رضا عابدینی: همیشه اول حالم گرفته می شه. بعد به صورتش نگاه می کنم که این بچه با اینکه معصومه ، نخواد خر مَرد رند بازی در آره سر من کلاه بذاره، فکر نکنه احمق گیر آورده! بعد بهش پول میدم، ازش آدامس نمی خرم، بعد اگه دم رستوران یا جایی باشم بهش می گم بیا برات غذا بخرم. بیا بشین غذا بخور من پولشو می دم.
احسان شارعی: اونم می آد؟
رضا عابدینی: آره بابا! گشنشه دیگه!
احسان شارعی: فرض کنیم، بعد از 120 سال، دو ساعت به پایان زندگیتون مونده. چه جوری زندگیتون رو تموم می کنید؟
رضا عابدینی: چه سوالایی می کنی؟ چه جوری نشستی اینا رو طراحی کردی؟!
احسان شارعی: خیلی روشون فکر کردم...
رضا عابدینی:آره معلومه... دو ساعت دیگه مونده که بمیرم... اولین کاری که می کنم اینه که تمام اطلاعاتی رو که جمع کرده ام براشون صاحب پیدا می کنم. از جمله آرشیو خیلی فوق العاده کتاب گرافیک که دارم. یک عالمه نوشته های خوب دارم. سُرس های تر و تمیز دارم. فکر می کنم که چی رو به کی بدم مفید تر خواهد بود. بعد راجع به کارهام فکر می کنم. مراسمی که قراره بگیرن رو تکلیفشو معلوم می کنم که یک دونه هم نگیرن. تموم زندگیم روباید به زنم بسپرم. به هر صورت چون یک زندگی حرفه ای دارم بیشتر به حرفه ام فکر می کنم. سوال خیلی خوبیه ها... واقعاً اگه دو ساعت وقت داشته باشم تا مردن ، تو این دو ساعت باید یه ساعتشو فقط فکر کنم. بعد تصمیم بگیرم.
احسان شارعی: به عنوان آخرین سوال ،از خودتون یک سوال بپرسید...
رضا عابدینی: (با خنده) سوال اینه که (( رضا کی بس می کنی؟!))
احسان شارعی: جوابش؟
رضا عابدینی: جوابش هم اینه که(( نمی دونم برای اینکه دست خودم نیست!))
احسان شارعی: مرسی
رضا عابدینی: چاکریم
احسان شارعی
4/8/1382
reza abedini studio
اشتراک در:
پستها (Atom)